تو را زیر بالشم پنهان میکنم
شبیه کتابى ممنوعه
چراغها خاموش میشوند
و صداها میخوابند
سپس تو را بیرون میآورم
و حریصانه میبلعم
پیش از این عاشقانههای نابی از مرامالمصری» خونده بودم تا اینکه چشمم به آزادی عریان میآید» خورد. چون گناهی آویخته در تو» پیشتر با برگردان سید محمد مرکبیان چاپ شده بود.
آزادی عریان میآید» برگردانی از شعرهای مرامالمصری»ه که اگه به من بود اسمشو میذاشتم مرثیهای برای سوریه». انقدر توی این مجموعه
- سفیان بن عیینة گفت: جابر بن یزید الجعفی را ترک کردم و از او چیزی نشنیدم؛ زیرا او میگفت: رسول خدا (ص) علی را فراخواند و آن چه [از خدا] تعلیم دیده بود به او آموخت؛ سپس علی، حسن را پیش خود خواند و آن چه [از رسول خدا] آموخته بود به او تعلیم داد؛ سپس حسن، حسین را خواند و آن چه [از پدرش] آموخته بود به او آموخت؛ سپس حسین پسرش [علی بن الحسین] را فراخواند و آن چه فراگرفته بود به او آموخت. سپس جابر این سخن را ادامه داد تا [پس از ذکر محمد بن علی] به جعفر بن محمّد
درباره این سایت