حکایت کردهاند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: در من فایدهاى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مىگویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مىگویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مىگویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرندهاى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته اس
دانلود فیلم red sparrow 2018 گنجشک قرمز
فیلم سینمایی گنجشک قرمز یا red sparrow محصول سال ۲۰۱۸ کشور آمریکا هست .
کارگردان این فیلم فرانسیس لارنس و بازیگرانی همچون جنیفر لارنس جول ادگرتون و ماتیاس ماتیاس حضور دارند .
فیلم «گنجشک سرخ» در ژآنر معمایی هیجان انگیز ساخته شده و داستان یک جاسوس زن روس را تعریف میکند که آموزشهای ویژه و خاصی دیده تا بتواند حتی از بدن خودش به عنوان سلاح استفاده کند .
او یک ماموریت ویژه دارد و در این ماموریت با یک کارمند (CIA
پسرم محمد! تو در این زمانه و این سرزمین-این زمانه تاریک و این زمانه شلوغ- اگر بخواهی کف حادثه ها نشوی و حادثه ساز باشی، باید بینات، کتاب و میزان» را داشته باشیو با این سه وسیله، در تمامی جریان های فکری و ی و اجتماعی، در برابر فریب ها و شیطان ها، قائم و بر پا باشی، آن هم قائم به قسط و بر روی ساقه ها و ریشه های محکم.نامه های بلوغ، ص 18
امروز یه گنجشک افتاده بود وسط خیابون
فکر کنم خورده بود به شیشه ماشینی چیزی
یهو متوجهش شدم قبل اینکه ماشینا لهش کنند پریدم وسط خیابون و برش داشتم.
قلبش تند تند میزد و بیحال بود
هر کاری کردم اب نخورد و هی چشاشو باز میکرد نگاه میکرد
همونطور که تو دستام گرفته بودمش سوار تاکسی شدم تا زودتر برسم خونه شاید بتونم برسونمش بیمارستان حیوانات نزدیک خونه
اما از تاکسی که پیاده شدم . یهو دیدم هر دو تا چشاشو باز کرد و بالهاشو یه تی داد و یهو قلبش
با خوشحالی میدوید سمت گنجشکهایی که روی زمین نشسته بودند، تا میخواست خوشحالیش را با "رسیدن" کامل کند، گنجشکها میپریدند. بهانه میگرفت که "توتو" ها را میخواهد، که چرا میروند.
حاشیه:
با خودم فکر میکنم شبیه بچهای هستم که دلم پی یک پرندۀ نشسته میرود. پرندهای که کارش پریدن و رفتنست. هیچچیز موقتیتر از نشستن یک پرنده نیست.
یا دائمُ یا قائم.
انما هذه الحیاة الدنیا متاع و ان الاخرة هی دار القرار (غافر/39)
تلاش میکردم بیهوده نباشد این خیال،
اما چه میشد کرد وقتی مثل مردگان دیگر دستم از دنیایت کوتاه شده بود.!
هرچند سرد و یخ زده، حدیث نیاز دلم را بزبانم رساندم،
و به باد سپردم
پیغام دوستت دارم را!
ناگهان
ابر ماه را درآغوش کشید!!
آسمان روگرفت و قرمزشد!!
وسعت دل کوچک گنجشک را هوای ماده اش پرکرد و گنجشک به خانه برگشت!!
چترها برسرمعشوقکان خیابان بازشد!!
باران بارید
بوی کاهگل بلند شد و کوچه ها هم عاشق شدند!!
اما تو.
بیچاره من،
به باد اعتماد کرده بودم!
م
در گفت و گو با ایبنا مطرح شد:
بهترین شعرهایی که محمدعلی بهمنی در سال ۹۷ خوانده است.
(تاریخ انتشار: جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۸)
محمدعلی بهمنی با بیان اینکه مهمترین ویژگی یک شاعر این است که نشان دهد در عمق شعرش برای نسلهای بعد چه دارد، از بهترین شعرهایی گفت که در سال ۹۷ خوانده است.
محمدعلی بهمنی در گفتوگو باخبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اظهار کرد: پارسال بیشتر وقتم را صرف مطالعه مجموعه شعرهای مریم جعفریآذرمانی کردم و معتقدم که اگر کسی شعرهای او
وقتی عشق به سراغات میآید، رستم دستان هم که باشی زمینگیرت
میکند؛ از هر چه جز معشوق، جدا میشوی و بعدتر دوباره با او سر بلند میکنی و به اوج میرسی. عشقهای
این زمانه معلوم است چه حالی دارند، تقلبی و تاریخمصرفگذشته؛ سراغات که بیاید
مسموم میشوی و بعدتر بالا میآوری روی هر چه و هر که دم دستت است.
با این تفاوت که پس از بهبودییِ نسبی، دیگر از هرچه عشق و عاشق و معشوق است حذر
میکنی و دورشان را خط قرمز میکشی.
در این زمانهی مسموم
کجا میروی؟
یک امشب را کمی بیشتر بمان!
"با چشمهایت حرف دارم"
میخواهم برایت از جادههای بیکس شب بگویم
از سوسوی تنهایی ماه در شبهای بیستاره
از کبودی چشمهای دریا در شبهای فراق موج
کجای میروی؟
قدری بیشتر بمان!
میخواهم تا صبح برایت شاملو بخوانم!
یا نه، بمان تا برایت آیدا بخوانم در شبهای بی احمد
مفاتیح بخوانم ،فراز به فراز دعای اجابت
بمان!
میخواهم برایت آواز بخوانم
چنگ بزنم
شاید هم تا سپیده یک نفس در شیپورها بدمم
باید تمام مرد
خونه رو تمیز کردم در حد خونه تی حالا نشسته ام و با نگاه کردن ب خونه غرق در لذت می شوم بوی مایع لباس شویی ک رایحه ی گل دارد پنجره ها باز هستند و صدای جیک جیک گنجشک ها می آید عود روشن کردم خانه در آرامش کامل بوی عشق و زندگی می دهد و من شکر گزار پروردگارم هستم بابت زنده بودن، بابت عشق، بابت زندگی ، بابت همه چیز خدایا ممنونتم
ساده نباش دیگر خبری در راه نیست.فقط یک گذر کوتاه بود، این بهار هم رفت.این بهار تیره و سیاه، رنگ آسمان نداشت. باز هم من از تو دورم و باز هم هیچ رویایی به حقیقت نرسید.باز هم روزگار رسید به گرمای سرسخت روزهای بلند تابستان.
باز هم ماه تیر. طعم شور اشک چشم. بغض کال هر شب. ازدحام خاطرات دوران نوجوانی و جوانی ام.و کلماتی که آرامش روزهای بودنت را نمی تواند منتقل کند.
کاش هنوز کودک بودم. کودکی جسور که خسته از کلاس و درس، با کیفی پر از کتاب و بی
حدیث عشق تو غم را، به آسمان بسپردشراب ناب نگاهت ، دلم به رویا بردبه خوابهای خوش و به ابرها بالا برداگرچه بال ندارم ، نیستم عاشقولی بسان کبوتر به بیکران ها بردبخواب چشم خمارم ،بخواب آیه عشقکه موجهای نگاهت مرا به دریا بردکجا رود دل خسته کجا کند ماواکه دین و دل بگرفت و مرا به فردا برد
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشکها به گوش میرسد. البته موسیکوتقی (یاکریم) هم رویِ سیمهایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر میداد. نمنمی باران بر رویِ موزائیکهایِ حیاط مینشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد رو به آسمان بلند میکنم. دهانم ناخودآگاه باز میشود.
عجب صبحِ شنبهای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در
شبیه کشتی در گل نشسته آرامم به دست موج بلایت به میل خود رامم من آن کسم که خودم را نمی شناسم هم و بی تو پاک شد از ذهن عالمی نامم برایم ارزشی افزون تر از خودم داری به جان خریدمت ای تلخی سرانجامم اگر که رفته ای از یاد دوست یعنی مرگ به خاک سرد غریبی فرو شد اندامم ز رنگ موی سیاه تو شب پدید آمد که مثل هم شده اوقات صبح و هر شامم دریغ هر چه سرم رفته از دل خود رفت زمانه خون دل تنگ ریخت در جامم تنم سلامت و روحم هزار تکه شده ز , زهر تلخ است
حسن آقامیری از حوزه علمیه هزینهای دریافت نمیکند ولی برای اعتقاداتش هزینه میکند!
خوب حرف میزند ولی بعضا حرفهای خوبی نمیزند!
خوب بلد است احساسی صحبت کند ولی خیلی منطقی و عقلانی صحبت نمیکند!
حقیقت دین را میگوید ولی همه آن را نمیگوید!
رحمانیتِ رحمان را به خوبی بیان میکند ولی جباریتِ جبار را نادیده میگیرد!
در اصل دولت را نقد میکند ولی مخاطب را نسبت به اصل نظام و انقلاب بدبین میکند!
کمک به پیرزن فقیر را تبلیغ میکند ولی جمله
گاهی باید با خودم همدست شوم و زخم های زمانه را نادیده بگیرم. باید با خودم همدست شوم تا به خودم اجازه دهم احساس رهایی را تجربه کنم و نشنیدن را، ندیدن را . برای این دل بریدن های اجباری، این فراموشی ها، این دلشوره ها باید با خودم همدست شوم.
بله گاهی مجبوری با خودت همدست شوی تا رویایت را نادیده بگیری فقط برای اینکه تنها نیستی. همه ی ما با خودمان برای نادیده گرفتن کسی که واقعا هستیم همدستیم.
زندگی سخت بود؛ سختتر شد. رنگش طوسی بود؛ نوکمدادی شد. اما آدم باید میان مرداب هم برای خودش نیلوفر پیدا کند. مثلا یکی از نیلوفرهای زندگی من این است که آدمها را در ذهنم با جملاتی از قبیل فلانی که در ریاضی نفهم است» و او که قشنگ میخندد» و فلانی که صدایش خوب است» به یاد نمیآورم. بهجایش با خودم میگویم استعدادش در ریاضی یواش است»، خندههایش بوی سیب گلاب میدهد» و در گلویش انگار سهره نشسته». اینجور نگاه کردن به آدمها قشنگتر نی
پنجره
را باز میکنم تا نسیم ملایم تابستان قدری هوای محبوس در خانه را سر بکشد و بیرمقی
این روزها را با خودش ببرد تا دورها. صدای یاهوی یاکریمها و جیکجیک گنجشکها و
هوهوی بادها و رقص گروهی برگها در خانه میپیچد.
آرامش،
با دامن سپید و توریاش از دل پردهها عبور میکند و دستش را دراز میکند سوی من.
به هم دست میدهیم.
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنیدای شاه حسن چشم به حال گدا فکن کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنیدخوش میکنم به باده مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنیدسر خدا که عارف سالک به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنیدیا رب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنیداینش سزا نبود دل حق گزار من کز غمگسار خود سخن ناسزا شنیدمحروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
روز ثبت احوال است. مقیّدم که هرساله در این روز احوالم را ثبت کنم. سال گذشته گفتم که احوالم بد نیست. امسال اما بهترم. از وقتی "جدال دو اسلام" را خوانده ام، بهترم. احوال جسمی ام خوب است. (خواننده فهیم میداند که ناثر با در نظر گرفتن این موضوع که یک یا دو بیماری داشتن در این زمانه طبیعی است این عبارت را قلمی کرده است.) احوال روحی ام بهتر از سال قبل، اما باز هم خوب نیست. احوال شهرم - سبزوار - دارد مثل شهر "ر ه ش" میشود. احوال رفقایم خوب است ظاهرا در نبود من.
دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده ست چه کرده ای که ز بود و نبودت آزرده ست به عکس های خودم خیره ام،کدام منم؟ زمانه خاطره های مرا کجا برده ست؟ چه غم که بگذرد از دشت لاله ها توفان که مرگ دلخوشی غنچه های پژمرده ست اگر سقوط بهای بلند پروازی است پرنده ی دل من بی سبب زمین خورده ست از این به بعد به رویم در قفس مگشای چرا که طوطی این قصه پیش از این مرده ست.
فاضل نظری
شهرستان کاشمر - ترشیز اسپورت
رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کاشمر با بیان اینکه باید به داشتن چنین آئینهایی افتخار کرد، گفت: در زمانهای که هر روز شاهد از بین رفتن یک آئین هستیم، شاهدیم در کاشمر آئینهایی مذهبی که برخی از آنها به ثبت میراث معنوی هم رسیدهاند، زنده بوده و از پویایی و شور خاص خود برخوردار هستند.
ادامه مطلب
بسم الله
داستان شمع و گل و پروانه کودکی هایم
داستان سوختگی های درجه یک تا سه بود
شمعی که فلسفه وجودش بر سوختن و نثار کردن بنا شده بود و این را سر نخ بیرون زده از عمق وجودش نشان میداد .
پروانه ای که عشق چنان واله و شیدا کرده بودش که دل داده بود به سوختن کنار معشوق
و گل امان از گل که در حسرت دلدادگی و فراق میسوخت . در اصل گل سوختنش نه با شعله بود که دود فراق خفه اش میکرد
و این سوختن قبل از شعله به خاکستر می نشاند وجود را .
تو قصه فراق از حضرت در ر
دلم گرفته، برایم بهار بفرستیدز شهر کودکیم یادگار بفرستیددلم گرفته پدر! روزگار با من نیستدعای خیر و صدای دوتار بفرستیداگر چه زحمتتان میشود ولی این باربرای من قرار» بفرستیدغم از ستاره تهی کرد آسمانم راکمی ستارهی دنباله دار بفرستیدبه اعتبار گذشته دو خوشهی لبخنددر این زمانهی بیاعتبار بفرستیدتمام روز و شب من پُر از زمستان استدلم گرفته برایم بهار بفرستید. .منیژه درتومیان
.
از همین جاها شروع می شود.
مذهبی ها گفتند: ما هم بلدیم!
و عشق را مسلمان کردند!
عاشقانه ها را مشروع کردند،حریم های خصوصی را عمومی کردند،پرده ها را کنار زدند تا دیده شوند،حسرت ها و حسادت ها را برانگیختند،تعریف حجب و حیا را تغییر دادند،و اقتضاء زمانه را بهانه کردند،
این است سبک زندگی علوی و فاطمی.؟!
از همین جاها. آسمانی ها، زمینی می شوندواز همین جاها.جاهلیت مدرن آغاز می شود.
وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ.
از وقتی یادم میاد از هر گونه جک و جونِوَری میترسم. به جز مورچه کوچولو و پشه. از مگس هم نمی ترسم ولی گاهی که یه مستندی ببینم از اینکه فلان و بهمون بیماری از مگس منتقل میشه از اونم وحشت میکنم. نمی دونم این ترس لعنتی از کجا نشات گرفته. مثلا حتی از جوجه کوچولو ها هم میترسم حتی تو روز عروسی که میخواستیم برای کلیپ کبوتر آزاد کنیم من دست نگرفتم و مستر که یه کبوتر دست گرفت من به صورت نمادین و (الکی پلکی) دستم رو گرفتم رو دست مستر یا مثلا هانا که جوجه رن
یکی از سؤالهایی که در بچگی میپرسیدم -یادم نیست از پدرم یا مادرم- این بود که گربهها حوصلهشان سر نمیرود که هیچکاری نمیکنند؟
هر وقت که از پنجره به حیاط و باغمان نگاهی میانداختم، گربهها را میدیدم که روی سطح سیمانی حیاط دراز کشیدهاند. غالباً استراحت میکردند، هر وقت پنجره را بازی میکردی هم میو میو میکردند که غذایی دریافت کنند و گاهی هم آب مینوشیدند و گنجشکها را تحت نظر داشتند. هنوز هم همینطور هستند. هنوز هم با اینکه گر
آزمون سخت شیعه دوره آخرزمان/غیبت مهدی نموده امتحانی شیعیان/حق وباطل جنگ دارد دائما با یکدگر/خوش بحال هرشهید وبر امام عاشقان/ریشه دین محمد در ولایت محوری است/مثل زهرا اسوه بودن ازبرای این جهان/کربلاباشد پیامش دلسپاری برولی/باولایت تا شهادت آرزوی مومنان/وقت هم عهدی رسیده باامام و رهبری/جنگ دارد شیعه دائم باتمام دشمنان/عده ای باعشق دنیا همردیف شرشدند/گشته مردود زمانه درمیان دوستان/ازبصیرت شیعه باشد دررکاب رهبری/امربرمعروف دارد هرکجاو هر م
چه ماهرانه زمانه فریب می دهدت
برای لغزش تو وعده سیب می دهدت
سوار بال خیالش کند بچرخاند
نوید یک کفنی با دوجیب می دهدت
.
بگوید از سحر امّا بسوی شب ببرد
به وادی ظلماتت به صد تعب ببرد
رفیق ره شده همدرد لحظه ها ، آنگه
به دست توطئه های رقیب می دهدت
.
به لطف خود به تو فرصت دهد به پروازی
تو در گمان که توانی جهان نو سازی
درست لحظه ی اوجت به تو بفهماند ،
همان که برده به اوجت نشیب می دهدت
.
بدام بازی ایّام می کشد وَ سپس
به سرزمین عجایب بَرَد به سعی عَبَث
غمین
شرمندهام که همت آهو نداشتم شصت و سه سال راه به این سو نداشتم اقرار میکنم که من – این های و هوی گنگ- ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم جسمی معطر از نفسی گاه داشتم روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم فانوس بخت گمشدگان همیشهام حتی برای دیدن خود سو نداشتم وایا به من که با همهی هم زبانیام در خانواده نیز دعاگو نداشتم شعرم صراحتیست دلآزار، راستش راهی به این زمانهی نه تو نداشتم نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است باور نمیکنید که کندو نداشت
قبلترها در مورد مدارسِ بدون در و دیوار فنلاند نوشته بودم و با خود آرزو میکردم کاش روزی مدارسمان به این سمت و سو برود و بچهها با عشق و علاقه درس بخوانند و در و دیوار مدرسه آنها را محصور نکند.امروز وقتی به مدرسه تازه باز شدهای در پلدختر رفتم؛ آرزویم برآورده شد! مدرسهای که از سر تقدیر زمانه، بدون در و دیوار شده بود! هنوز وارد مدرسه نشده بودم که دانشآموزی گفت: آقای دوربینی! ازمون عکس بگیر و بگو ما سیلزده هستیم و همه خونمون رفته زیر گِ
"بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند"؛آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن #خوبم. وقتی بهشون زنگ میزنی وبیدارشون میکنی! میگن بیداربودم !! یا میگن خوب شدزنگ زدیوقتی میبینن یه #گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپرهاگه یخ ام بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشونادم هایی که با صد تا #غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن!همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند؛مثل آن راننده تاکسی که حتی اگردر ماشینش رامحکم ببندی بل
صبح شده بود و باید بیدار می شدم. سنگینی بدن به من می گفت که تخت خواب جای بهتری ست و صدای گنجشک ها - که همیشه مثل یک پایان آرامبخش برای شب فیلمهای ترسناک است - مرا به بیداری سوق میداد. بلند شدم و با یک چشم نیم باز پرده ها را کنار کشیدم . چقدر از پرده بدم می امد و چقدر آیدین حضورشان را ضروری می دانست. پنجره را باز کردم و صبح با هوای خنک نیمه ی پاییز وارد اتاق شد. خنکای هوا یک نوع حس سر زندگی را به من تزریق می کرد و احساس می کردم ادم مهمی هستم که کارهای مه
بی تو، چگونه بهار را باور کنم.
و حتی؛ اردیبهشتی که، در راه است.
شاید چرخشِ حیرانِ ثانیه ها و این تجلی رویشِ طبیعت،
و سرگیجه ی مدامِ عقربه های ساعت،
و این دقیقه نگارِ پر از سرعت،
و تمام روزگاری که در طوافِ زمین می گردند.
حتی، تنها گنجشکِ نغمه خوانِ این ایام،
همه، حکایت از آوایِ شورِ دلِ تنگ من،
در گوشه ی دستگاهِ دل غمگین خلقت است!
اما در من، باور شیدایی بهار،
نه در شکوفه و نه در گل است!
و نه در آوای دل انگیزِ گنجشک پریشان حال است.
برای
یه روزی یه زمانی یه نفری گفت اگر اقاامام زمان بیاد چه کار می کنی ؟
منم گفتم: خوشحالی
گفت: نه اگر صدای انا بقیه الله رو از مکه بشنوی چکار میکنی؟
گفتم:خب میرم
گفت :اگرپدرت نذاشت چی؟
گفتم :خب احترام به پدر واجبه اما اون اقا امام زمانه
گفت:خب اخرش
گفتم :نه نمیرم خب پدرمه
گفت:اقاامام زمان پس چی؟
گفتم:خب میرم
گفت :نه نمیشه دیگه تکلیف خودتو مشخص کن
اون موقع اینقدر عاشق نبودم فقط در حد حرف همین بس
تا اینکه فهمیدم برای جهاد اجازه لازم نیست
یادمه یکی
در این دوره و زمانه که به سختی کسی وقت
میکند برای خودش برنامه بریزد، چه رسد برای دیگری -بدون چشمداشت-، دوستی دارم که
توجه و محبت زیادی به من دارد. خیّر است. بخیل نیست. همنشینیاش با رشد خودم همراه
است. هر وقت با او هستم، عادات متوسط برایم گلدرشت میشوند و دوست دارم تغییرشان دهم.
ارادهام را قویتر و فکرم را با اعمال خوبش اصلاح میکند. معرفت صادق دارد. سرّش با
علانیهاش یکیست. صبور و به معنای واقعی کلمه ماه است. مراقب نماز اول وقتم است.
گوشی رو از مامان گرفتم تا گفتم "بله؟" شنیدم با حالت گریه میگه "به فنا رفتیم تو نه ها من به فنا رفتم و دوستم یادم رفته بازجذب نمک از کدوم قسمت شاخه هنله فعال بود خاک تو سرم یعنی شیش ماه دور خودم چرخیدم هی گفتم از فردا ریاضی میخونم از فردا تست فیزیک پایه میزنم نزدم که لامصب برنامم هم انقد وقت هاش دقیق از آب درمبومد که حالیم نبود یه چیزیش کمه ببین این سه ماه منم و چشمهای خواب آلود و سردرد و قلب درد عید که ریده شد توش نشد بخونم که حالا ع
"آواز گنجشکها" فیلم به یاد ماندنی مجید مجیدی کارگردان مشهور ایرانی به شرح زندگی خانواده فقیری میپردازد که برای تأمین مخارج درمان کمشنوایی دختر خانواده مجبور به مهاجرت از روستا به شهر شده و در خانهای محقر در حاشیه تهران ساکن میشوند.
در حالیکه پدر برای کسب درآمد با مشکلات متعددی مواجه است ناگهان روزی سقف بخشی از خانه بر سر او آوار شده و.
هفته پیش رو به نام پیشگیری از سوانح و حوادث نامگذاری شده.
آتش سوزی پلاسکو، کشتی سانچی،
بنام خالق هستی
جایگاه و ارزش نیت
نیت کن نیکی ببرما هنوز جایگاه و ارزش نیت را در سرای آخرت را درک نکرده ایمنیت از اصولی ترین معارف دینی ما است و درواقع عملی بدون نیت فایده ای ندارددر روایات معصومین نیت به روح عمل تعبیر شده استبرای روشن شدن مطلب به داستان زیر که در نهج البلاغه شریف است توجه نماییدو من کلام له علیه السلام لما أظفره الله بأصحاب الجملوَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَى م
خیلی وقت است که دلم میگیرد در این کوچه های خاک گرفته و باریک دنیا.این
دنیایی که هر روزش سخت می گذرد بر آدم های ساده
ای که می خواهند خودشان
باشند.
آدم هایی که برای تزئین و فریب دیگران، جلد مهربانی نشده اند! و خالص و
ناب مهر می ورزند .
آدم های بی ریایی که برای بیشتر به دست آوردنِ دنیا،
حاضر نیستند کمتر چشم بگشایند به دیدن اطرافشان.
همه را دوست دارند از نور
و روشنی نمی گریزند و غرق در تاریکی خویش نیستند.
با مهر و ماه و آب و
گیاه و پرندگان م
تمام غلطهای املایی و تمامی غلطهای هکسره یک طرف و این که راجع به» را راجب» مینویسند هم یک طرف. برادر من، خواهر من، آقا، سرور، سرکار قرار نیست هر جور میخوانی همانطور هم بنویسی. هیچ جای دنیا اینطور نیست.
مگر خواهر را هم مینویسی خاهر؟ یا مجتبی را مشتبا؟ یا انگلیسیها school را مثل skull مینویسند؟
وقتی در مورد غلط نویسی صحبت میکنم، مورد سخنم فقط اشتباه و بیدقتی یک وبلاگنویس نیست، یا یک پیامی در تلگرام که شوهر عمهام دارد برای همه
عکس نوشته های کتاب فواره ی گنجشک ها نوشته ی محمود پور وهاب
او به ظاهر آرام و برای خاندان ما بی ضرر بود ولی…تی که در پیش گرفت…خطرناک تر از شمشیرهای برافراشته ی ما بود.
دخترک بی صبرانه این پا وآن پا می کرد…چشم به در بسته اتاق انتهای راهرو داشت، چون در نظر او…بزرگترین معجزه دنیا قرار بود در آن خانه اتفاق بیفتد، اتفاقی که آن روزها منتطرش بود …
تبلیغ گران ساکتی برای ما باشیداز خداوند پیروی کنیدبا مردم با عدالت و صداقت رفتار کنیدامانت ه
وقتی از بلند های زمانی که داشتی پرت زمین میشی،متوجه میشی تازه خیلی هم بد نیست و تو رو به موندگار کردن در جایی که انتخاب کردی وادار میکنه بعد میبینی قشنگه زشت نیست.اینکه ما هر بار با همدیگه چقدر بی راهه میریم و بر میگردیم و هی به خودمون میگیم الان نه بزار باشه بعدمیتونه چیزی باشه که هر بار خواستیم به خود بودنمون نزدیک تر باشیم یا بشیم اما نه اینکار رو نکردیم و یه قدم به عقب و جایی که بودیم میریم و خوب سرجامون میشینیم.خواستم به خودم نهیب بزنم ک
معمول ترین توجیه برای خوردن گوشت این است که خوردن آن ضروری است . هر آمریکایی نیرومندی می داند که ما باید گوشت بخوریم. بدون سه وعده پروتئین ، یا بیشتر ، در روز ،ما پروتئین کافی دریافت نخواهیم کرد. و بدون پروتئین کافی،یا بیمار خواهیم شد یا خواهیم مرد.
این دقیقا همان چیزی است که در زمان رشد به من می آموختند . و زمانی که به جوانی رسیدم همچنان بدان باور داشتم.
اسطوره_پروتئین ( شما باید گوشت بخورید تا پروتئین تان تأمین شود) زمانی بین عامه مردم از مق
از خانه با خودم دو تا شیرینی ناپلئونی آورده ام سر کار . یک دانه اش را الان خوردم یک دانه ی دیگرش را هم فکر کنم باید همین الان بخورم . اولی را چون گرسنه بودم خوردم و دومی را باید بخورم که نبینمش تا هی گلویم شور نشود و چشمم خیس ،آخر به عادت همه ی یک شنبه های اخیر که به نیت هانیه خوراکی و غذا می آوردم باز هم سهمیه اش را آورده ام با آن که یادم بود دوباره محل خدمتش را عوض کرده اند و امروز دیگر نمی آید و رفته به کتابخانه ای آن سر شهر نزدیکی های حرم ، با ماش
به نام خالق عشق و محبت
در دل دنیایی که کوچک و بزرگ بودنش، بسته به نگاه
آدمهاست؛ دو دلی به
هم پیوند خورد که عاشقانههایش پر از نور و عشق الهی بود و به
نام عاشقانه
زمانهها به ثبت رسید.
عشقی اسطورهای که الگوی تمام ن و مردان
عاشق بعد از آنها شد. عشقی
که وسعت انسانیت و مهر و محبت در وجب به وجبش هویدا و اسوه پایداری
و وفایش
به وسعت آسمان بیکرانهست.
عشقی که خدا از ازل قلبهایشان را در آسمان عشق به نام هم
پیوند داده.
مجنون هم حال خودش را فقط خودش می فهمید و چه دلی داشت و دارد بعد از این همه سال.سال ها از بودنش، سرودنش، خواندنش، بی قراری هایشو بی تابی های همیشگی اش میگذرد اما دریغ از درک حتی یک ثانیه ی فانتزی های زندگی اش، دریغ از فهمیدن حال خرابِ خوبش.مجنون خوشبخت بود از همه لحاظ، از اینکه لیلی اش را فقط خودش میخواست، از اینکه لیلی اش در نظر همگان زشت بود.مگر آدم چقد میتواند خوشبخت باشد که یک نفر فقط برای خودش باشد و خودش خواهانش باشد.مجنون خوشبخت بود از ب
معشوق پاییزی من!
سلام!
حال که این نامه را میخوانی هنوز بوی آشرشته در فضای کلبه پراکنده است و حتی بوی گلدانِ یاس روی میز هم نتوانسته است عطر خوش آشرشته را دور کند!
بعد از پخت آش با ظرف کوچکی میان گلها و درخت گیلاس حیاط رفته و در کنار موسیقی لذت بخش گنجشکها آشرشتهای که طعم دوری میان عدس و لوبیاهایش حس میشد را مزه کردم؛ راستش را بخواهی چند سالی بود که دست و دلم به پختن آش نمیرفت، خاطرات شبهای زمستانی و کاسههای داغ آش وسط خیابا
پشت پنجره ایستادم و از لابهلای نمنم باران به نارنج کوچک حیاط، لیموی دوباره جان گرفته و آلئووراهای درون سبد چشم دوختم، خوب که نگاهشان کردم سر چرخاندم تا شاهتوتهای سرخ شدهی گوشهی دیگر حیاط و گوجههای سبز مادر را هم ببینم، دلم میخواست سرسبزی بهارِ بارانیام را در قرنیههایم حبس کنم.
هنوز مبهوت زیبایی شاهتوتها بودم که صدایم زدی "پشت پنجره وایستادی که چه بشه؟ بیو ای تماتههایه ببریم کنار درخت که اگه بارون و طیفون زد همشه خر
سلام
خیلی وقته که نیومدم اینجا دلم بد جور هوای نوشتن و کرده اینقدر حرف برای نوشتن دارم که نگو مرتضی رو پروفایلش پارسال زده بود زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت که عهد عهد غم است و زمان زمان سکوت توی اون زمان خیلی باهاش حال میکردم ولی الان نننننننه
این چند روز اینقدر درگیر بودم که وقت نکردم ساک کتاب ها م باز کنم فقط ساک دستیم که پرونده ها و مدارک جاد و بود و باز کردم
تیر ماهم رسید ماهی پر از خاطره انگار برام نوشته شده اتفاقات عجیب و قشنگ
رمان نویسان، خود محصول دوره و زمانه و جامعهای هستند که در آن زندگی میکنند.» این گفته روشن میکند که با تغییرات جامعه، رمان نیز تغییر میکند و شکل تازهای به خود میگیرد.
کارلوس فوئنتس در آغاز مقالهی سروانتس و نقد خواندن میگوید:
اگر از من بپرسند عصر جدید از چه زمانی آغاز شد، میگویم از آن زمانی که دن کیشوت لامانچا در سال 1605 میلادی دهکدهی خود را ترک گفت، به میان دنیا رفت و کشف کرد که دنیا به آنچه او دربارهاش خوانده، شباهتی ندارد.
ب
#خراسان_شناسیآرامگاه عمر خیام، گیراترین جای گردشگری نیشابور و نمونهٔ برجستهٔ معماری نوین ایرانی است که طراحِّ آن هوشنگ سیحون بود و آن را در ۶ شهریور ۱۳۴۱ پایان داد. طرحش برگرفته از زندگی، زمانه و اندیشههای عمر خیام است که بر هر سه «ریاضیدان»، «اخترشناس» و «شاعر» بودنِ خیام استوار است و سازههای پیرامون آرامگاه، به پیشهٔ پدری خیام (خیمهدوزی) رویکرد دارد؛ ۲۲ متر بلندا دارد؛ پیکربندیاش بتنی با هستهٔ فی است؛
وقتی در دهه ۲۰ خورشیدی اعراب به امپراطوری ساسانی حمله و ایران را تصرف نمودند، کسی در کتابهای تاریخ از خودبزرگبینی یک ملت در مقابل بادیهنشینان عرب حرفی نزد. بلکه تاریخ تمام افتخار و سرزنش خود را به عمر» و خسروپرویز» تقدیم کرد.
وقتی در سال ۱۱۱۷ خورشیدی جنگ کرنال به پا شد و سی هزار نفر کشته شدند و جواهرات هند همچون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس به غنیمت گرفته شد، کسی در کتابهای تاریخ نگفت آن ایرانیان حاضر در جنگ غارتگر و وحشی بودند.
نقد
و بررسی کتاب ملت عشق
11 مورد از مهم ترین نقد های ملت عشق
بیشتر
کتاب بخوانیم وسپس نقد کنیم و با هم به گفتگو بنشینیم.
کتاب
ملت عشق نوشته الیف شافاک است که در سال 2010 به چاپ رسیده است شامل دوبخش است یک
بخش مربوط به دیدار شمس و مولوی است و بخش دیگر در زمانه ای نزیک به ما مربوط به
خانواده ای در سال 2008 است.
کتابملت عشق»همانندبعضی دیگر از کتاب ها و رمان های عاشقانه ،اشتباهات
زیادی دارد و مثل بعضی آدما بیجا و اغراق شده تبلیغ شده است ومانند دسته ای از
ما با خلق اِلـبان برای راحتتر زیستن شما گرد هم آمدهایم. در روزگاری که استفاده از ابعاد مختلف تکنولوژی در زندگی روزمرۀ همۀ ما هر روز بیشتر از روز قبل ریشه میدواند، کاستن از دغدغههای شما در این زمانه هدف غایی ماست. بارزترین شکل گسترش حضور تکنولوژی در زندگی روزمره، موبایلهای ما هستند. همۀ ما دستکم یک بار گوشی همراه خود را به زمین انداختهایم. شاید صفحۀ نمایشاش شکسته باشد، شاید هم نه. اگر صفحۀ نمایش موبایلتان بشکند
در این دوره و زمانه خیلی از گناهان آن
زشتی خودشان رو از دست داده اند
خیلی ها به راحتی دروغ می گویند .
اما انگاراین را فراموش کرده اند که
دروغگو دشمن خدا است .
ببینیم تو جامعه ما چقدر خدا دشمن
دارد،وچقدر از افراد دنبال رو آنها هستند
با دشمنان خدا نباشیم -با صادقیم
همرا باشیم .
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقوا اللّه وَ
کُونُوا مَعَ الصّادقین»
سوره توبه، آیه.119 .
بعضی آدم ها دنیا رو زیبا می کنند
آدمایی که هر وقت ازشون بپرسی چطوری؟
میگن :با تو حالم عالیه
وقتی بهشون زنگ میزنی ور بیدارشون میکنی!
میگن بیداربودم! یا میگن خوب شد زنگ زدی
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون رو کج میکنن که اون نپره.
اگه یخم بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون
آدم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند؛
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چ
بخش روانشناسی هر کتاب فروشی کتابهای بسیار متنوعی از موضوعات و علایق را شامل میشود، چه این کتابفروشی آنلاین باشد چه یک کتابفروشی در همسایگیتان فرقی ندارذ. اگر دوست دارید دانشتان را در این زمینه گسترش دهید، میتوانید کتابهای پیشنهادی ما را با کتابهای خودتان قیاس کنید. ما به دلیلی خاص این کتابها را انتخاب کردیم. آنها بهطور گسترده در دسترس همه هستند و در تقریبا هر کتابخانه یا کتابفروشی میتوانند یافت شود.
نرم نرم اینک می رسد، افسردگی. در زندگی چیز مطابق نظر کسی پیش نمی رود. این سخن تا چه اندازه درست یا نادرست است، بخشی از آن تجربه های بالغانه و آماری ست. بطور نمونه آلبرت اِلیس به این نتیجه رسیده بود که در سه باید عدم انطباق خواست ما با زندگانی سخن کفته:
من باید در کارها موفق باشم.
تو باید به خوبی با من رفتار کنی.
دنیا باید جای راحتی باشد.
این سه باید از نظر و منظر الیس، مانع و نه موجب، موفقیت محسوب شده اند. امّا این کلام واقع بینانه، که ما را در قبال
به دشتِ برفیِ چشمت دو تا کبوتر مُردپرنده پروازش را به خاطرات سِپُردهنوز ابری و دلگیر و غصّه زاست سپهرکسی پرنده و پرواز را رُبوده و بُردنه صوتِ رود نه آوازِ سار می آیدبه جز صدایِ زغن، زاغ، قورباغه ی خُردهر آن که بوسه به سیمایِ عاشقش می زدبه جایِ بوسه یِ شیرین گلوله ای می خوردهر آن که عاشقِ خود را به بر کِشَد چو گُلیکه بلبلش شده اِشکار، خواهد او پژمُرددر این زمانه مبادا که شاعری بکنیبسا ستمگرِ دوران که خواهدت آزرداگرچه شاهدِ تبریزی عشق، پیشه
معشوق پاییزی من، سلام!
احتمالا هنگامی که این نامه به دستت میرسد اولین سئوالی که میپرسی "این دو هفته کجا بودی؟" خواهد بود! پس بگذار در همین ابتدا برایت از ماجرای صبح سهشنبه بگویم.
صبح سهشنبه در حالی که گرد و خاک نشسته بر قاب عکسها و گلدانهای کلبه را میگرفتم دستم به گلدان سفالی یادگاریات خورد، همان گلدان میخکی که در ۱۳ ژانویه هدیه داده بودی؛ قبل از انجام هر عکسالعملی گلدان روی زمین افتاد و شکست، واقعهی تلخی بود، احساس کردم نی
از زندهگی بگو. از زندهماندن. از نفسکشیدن.
از دیدن و شنیدن. از لمس کردن، از عشق؛ آری از عشق، این دیریابِ پربها، این کیمیای
هستی. آنقدر با غم خو گرفتهیی که او را جزیی از خود میدانی. غم کجا و ما کجا.
او که خود مظهر شادی و نشاط و روشنایی و انگیزهی محض است، تنها غمی که بر ما میپسندد،
اندوهِ دوری از خودش است. حتا اینجا نیز بوی شادی میآید. غمات از هرچه شادی دلگشاتر
.
بگذار اینبار و تا همیشه، از تمام غمها
و هراسِ تمام نداشتنها فرا
در اثنای زندگی! من، یک فراموش شده ی متحرک الکالبدم؛ یک تنگنای بدونِ راهِ گریز. خودم هم نمی دانم چه بود، چه شد و چه خواهد شد! خیلی چیزها را از دست داده ام و شاید ارزشمندترین شان، همین "عمرم" باشد . در حیرت زدگی و سرگردانیِ مرگِ یک زن، هستم که شاید تا مُدَّتِ مَدیدیباورش نکنم. خیلی وقت ها، نمی توانی خودت، بودنت، نَفَس کِشیدنت، خواب و خیزت را باور کنی، چه برسد به سایرین. بگذار ندانم که کجای این لحظه ها، موجودِ بی شکلِ مرگ، در حالِ قُعود
هوا خیلی خوب است، نه زمستان است و نه تابستان، بوی بهار میدهد انگار، صدای جیک جیک گنجشکهای نشسته روی شاخهی شاهتوت هم آتش لذتش را شعلهورتر میکند، خلاصه برای یک حالِ خوب، لااقل هوا مناسب است.
وارد آشپزخانه شدم، مادرم پشت ظرفشویی ایستاده است و برای خودش شعر میخواند، صورتش غمگین و ته چشمانش نم اشکی نشسته است، گفتم:
_چیه؟
_ هیچی!
_نه بخدا بگو، باز چی شده؟
_ هیچی بخدا!
نگاهش کردم، نگاهم کرد، خندید!
گفتم: پس چرا داری لالایی میخونی
مانس اشپربر می گفت(روان شناسی خودکامگی): در مقابل جبر و استبداد سرنیزه و اسلحه چه از دست عقل و منطق بر می آید؟
این روضه ای است برای انسان هایی که توسط سیستم ضد هر گونه جانداری به عمق چاه های ۲۷ متری بدون درصدی ایمنی تبعید شدن و هر لحظه یک ریزش مختصر پرونده آنها را می بندد.
این روضه ای است برای کُرد، لُر، بلوچ، لَک، توسط سیستم اثنا عشری ضد موجودات زنده که به درد ثقل سامعه محکوم شدند. سعدی را که نیکلای تسلا را در علم و ادب از من و شما بهتر می شناسند
ابعاد قفس:
قفس عروس هلندی باید به اندازهای بزرگ باشد که پرنده بتواند بالهای خود را کامل باز کرده از آنجا که جثه عروس هلندی از مرغ عشق و قناري بزرگتر است، باید قطر چوب نشیمنگاه از قطر چوب های عادی بزرگتر باشد. قفس و جای دان باید حداقل هفتهای یک بار تمیز شود و جای آب هر روز تعویض و هر هفته به خوبی شسته شود. طوطیها به تمیزی خود بسیار اهمیت میدهند و در اکثر مواقع در حال تمیز کردن بال و پر خود هستند، بنابراین باید آنها را هنگامی که در
مرغ چنگ ( بومی استرالیا )
نام علمی : lyrebird
پرنده ای شگفت انگیز که هر صدایی را به محض شنیدن در حافظه ثبت و در طول روز تقلید می کند . از صدای شات دوربین عکاسی گرفته تا صدای اره برقی و شلیک تفنگ و
این پرنده , توجه دانشمندان علوم زیستی و عصب شناسان را که سالهاست روی صدای حیوانات و پرندگان و انسان مطالعه می کنند را به خود جلب کرده است . یک مقلد استثنایی و بی نظیر .
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تص
آن سال و
آن ماه و آن روز،بیش از همه وقت احساس کردم که اینچنین است،و بیش از
همیشه احساس کردم که تنها هستم و قربانی زمانه.و دردناک تر از همیشه،یافتم
که در آخراّمان،چگونه فضیلت ها،رذیلت می نماید!و آخراّمان،گوئی،همیشه
است!
و
اینها هیچ کدام دردآور نیست،زیرا که خصومت دشمن،ایمان را بارور می کند و
امید را سیراب،و به وجود،معنا و نیرو می بخشد؛و خصومت دوست،نومید کننده
است و ضعیف کننده و . بد!
بی
خودی نیست کهعلی(ع)»،وقتی در اُحُد،هنگامی
اوووووه چقد دور بودم از فضای مجازی ؛ البته به لطف برنامه های گوشی مثل واتساپ و تلگرام و . آدم دیگه جسارت کرده اگه اهل دنیای اینترنتی نباشه.
بگذریم
سلام؛
من برگشتم با یک دنیای کاملا متفاوت!!
بعد از سفری که حالا می فهمم چرا لغو شد و کلا از صحنه ی زندگیمون محو و به دست آرزوها سپرده شد، از روز اولی که در کمال ناباوری و در عین نا امیدی تست ها رو چک می کردم و به چشم های خودم شک داشتم و باورش برام سخت بود. از اون روزای ماه رمضون که با این که روزه نبو
ساده بگویم
نگاه زاده ی علاقه است
اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند
دگر تو از آن خود نیستی زمان می گذرد و زمانه نیز هم
کودک می شوی، جوان هستی و جوانی نمی کنی، می گذری
پیر می شوی، می مانی
با هم مثل همیشه در پی گمشده ای هستی
که با تو هست و نیست باز در پی آن علاقه ی پنهان
آن نگاه همیشه تازه هستی باز آن دو چشم روشن عشق را
در غبار بی امان زمان جستجو می کنی
غافل از اینکه او دیگر تکه ای از تو شده
سایه ای خوش بر دل تو گوشه، گوشه ی این دل خراب
سرشار از عطر نگاه
زندگی زیباست چشمی باز کن
گردشی در کوچه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بدبینی خود را شکست
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست
من میان جسمها جان دیدهام
درد را افکنده درمان دیدهام
دیدهام بر شاخه احساسها
میتپد دل در شمیم یاسها
زندگی موسیقی گنجشکهاست
زندگی باغ تماشای خداست
گر تو را نور یقین پیدا شود
میتواند زشت هم زیبا شود
حال من در شهر احساسم گم است
حال من عشق تمام مردم است
زندگی یعنی همین پروازها
صبح ها، ل
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل ح
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، با
فرارسیدن نخستین ماه از سال ۱۳۹۷، طرح کتابخوان فروردینماه با معرفی ۴ اثر شما که غریبه نیستید» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی، علی(ع) از
زبان علی(ع)؛ (زمانه و زندگی امیرالمؤمینی علیه السلام از زبان خودش)»، نوشته محمد
محمدیان، چگونه
کتاب بخوانیم» نوشته مارتیمر جی آدلر و چار لینکلن ون دورن و ترجمه محمد صراف
تهرانی و شنگال» نوشته کیو مکلیر و ترجمه زهره پریرخ، به علاقهمندان مط
⚫️روش اول
برای تشخیص شما میتوانید شب موقع خواب پرنده,یک پارچه سفید بر روی قفس انداخته و صبح زود پارچه را بردارید و ببینید
اگر شپش وجود داشته باشد به پارچه چسبیده و شما میبینید
⚫️روش دوم
قبل از خاموشی دستمال کاغذی سفیدی را لوله کرده و روی دو طرف نی های چوبی قرار میدهید . صبح دستمال رو باز کنید و ببینید آیا شپشک داخلش هست یا نیست
⚫️روش سوم
در نی پلاستیکی یک طرف ان را باز بذارید و صبح بر روی یک دستمال کاغذی یا پارچه سفید بزنید اگر شپش ب
حروف ترکی که در ابتدای کلمه نمیآیند
ر
غ Ğ، مثل: سوغان Soğan (پیاز)، دوغوش Doğuş (تولد).
حروف فرعی
حروفی که اصلیت ترکی ندارند و از زبانهای دیگر وارد شده اند:
ژ j
در لغات ترکی اصیل(Öz-Türkce) واجهای عربیِ ث، ذ، ط، ظ، ص، ض، ح، ع و غ یافت نمیشود.
حروف صامت در ترکی آذربایجانی
ب: بالیق Balıq (ماهی)، بئل Bel (کمر)، قاب Qab (ظرف)
پ: ایپک İpək(ابریشم)، ساپ Sap (نخ)
ت: تلیس Təlis (گونی)
ج: جئیران Ceyran (آهو)، قوجا Qoca (پیر)، کرپیج Kərpic (خشت)
چ: چای Çay (رودخانه)، سئرچه əSerçe (گنجشک)، قول
بعد از مدتی میخوام ساده بنویسم ، برای کی ؟ اصلا مخاطب ندارم.برای دلم مینویسم.
دلم که مخاطب حساب نمیشه چون خیلی وقته شکسته ، گرفته ، شایدم مُرده.
توی این زمانه زندگی کردن دل که نمیخوادپول میخوادپارتی میخواد.نامردی میخواد.
راستش برام سخته که همرنگ این جماعت بشم شایدم شدم.ولی مثل این میمونه که بخوای وسط رودخانه خروشان برعکس شنا کنی
بی هدف دارم مینویسمولی بیخیال مهم نیس
شش ماه اول سال تمام شدنمیدونم چرا این شش ماه خبلی برام بد بود
مضامین دعای عهد، با جانِ انسان های منتظر، انسی صمیمانه دارد. چهل صبح که بخوانی، تازه دریچۀ اشتیاقت باز می شود برای خواندن چلۀ بعدی. و این اشتیاق در هر چله بیشتر و بیشتر و بیشتر می شود. تا رهایش نکنی و باور کنی که نهال امیدت در بوستان انتظار به بار نشسته است.
گاهی هم که از نامردمی های روزگار و از پرت و پلا های زمانه ملول می شوی، یا از خباثت حاکمان اشرافی دغدغه ات به فریاد می آید و از فساد نماهای منافق، غصه هایت به انتها می رسد؛ خیلی راحت می
"چون دنیا به کسی روی آرد، نیکویی های دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبی هایش را برباید". این گفته حکیمانه که در نهج البلاغه به (ع) منسوب شده است به خوبی حال و روز حاکمان کشور ما را در دوران های مختلف نشان می دهد.
هنگامی که زمانه با آنها همراهی می کند مردم هر آنچه خوبی است را به آنها نسبت می دهند، حتی اگر لایق آن نباشند. و هنگامی که در چشم مردم بی ارزش می شوند حتی خوبی هایشان را نیز کتمان می کنند. برای مثال در سالهای آخ
توی اون سن و سالی که همهی پسربچهها میخواستند در آینده من و بتمن و فضانورد بشند، من فکر میکردم، یا به عبارت دقیقتر باور داشتم که اون مهدی موعود، اون ناجیای که قراره در آینده ظهور کنه، خودِ منم. این تصور که من همون منجی احتمالی هستم، تا اواسط دورهی راهنمایی در من به صورت یک انگارهی سرّی و حتمی وجود داشت. و من هرگز این راز رو بر کسی فاش نکردم. خوب میدونستم که مسئله چقدر جدی و حساسه و موضوعی تا این حد کلان، نباید با هیچ کس به
بگذر
شبی به خلوت این همنشین درد
تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه
کرد.الف. سایه
حزن بی تاب
نغمه ای بخوان محبوبم
برای دلواپسی همه زمانه ها
که به حزن بی تاب
قناريها عادت کرده ایم
ضرب آهنگ قفسها را می شنوی؟
خیل دلسوختگانت را مرنجان
روزی چشمانت را
چشمانت را
فرمانروای همه نرگسی ها می کنم
تا در مخموری
یک روز بارانی
از پرچین
همه واهمه ها
واندوه
همه دلتنگیها بگذریم
پاییز 1387 ماهشهرع-بهار
حسین آهی درگذشت.
درگذشتن را برای یک شاعر چگونه باید معنی کرد؟ من از او هیچ کتابی نخوانده ام که کوتاهی اش و ضررش بر گردن خودم است، اما جسم شاعری می رود، تکلیف کلماتش چیست؟
به رسم همیشگی ما وقتی کسی رفت یادش می کنیم، من هم یادم افتاده تا یاد او کنم که بسیار بسیار خوانده و تحقیق کرده. او که شاعر بود و غرق در شعر. عاشق و شیفته ی وزن و آهنگ ِکلام بود و برای عروض و بحور شعر فارسی بسیار نوشت و خواند و جست و جو کرد. اما همیشه وقتی پیشینه کسی را در این زمینه
پارک جنگلی خرگوش دره یکی از پارک های پر از درخت و سر سبز مانند پارک جنگلی چیتگر در تهران است این پارک جنگلی در منطقه 22 واقع شده که در کنار اتوبان تهران کرج و روبروی استادیوم آزادی است
هدف از ساخت پارک جنگلی خرگوش دره
دلیل اصلی ساخت این پارک به علت نزیک بودن به استادیوم آزادی برای استراحت تماشاگران فوتبال بوده و محل استراحت کسانی که از سمت غرب کشور به تهران می آیند و یا خارج میشوند است . همچنین این بوستان جزء کمربند سبز تهران محسوب شده و به
تعداد بشاراتى که از پیامبر اکرم ( ص) درباره حضرت مهدى علیه السلام وارد شده، بیش از آن است که در این مختصر گنجانده شود، ما از میان این احادیث تنها به ذکر چهل حدیثى که حافظ ابونعیم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در کتاب اربعین حدیث فى المهدى -که البته آن غیر از کتاب دیگر وی به نام: ذکر المهدى و نعوته و حقیقة مخرجه می باشد- جمع آورى کرده، اکتفاء مى کنیم.
مرحوم على بن عیسى اربلى در کتاب کشف الغمه مى نویسد: چهل حدیث درباره مهدى موعود به دست آورده ام که حافظ اب
تحریم آیتالله ای عملا امکان پذیر نبوده و نیست. سالهاست در غرب و آمریکا ایشان در شدیدترین تحریمها و محدودیتها از جمله تحریمهای کمسابقه رسانهای بوده است. ولی الان چه اتفاقی افتاده است؟!
او از محبوبترین رهبران دنیاست، با این تفاوت با همه دیگران که کاریزمایش در منطق و معنویت خاصش است. همان چیزی که بر اساس سنتهای الهی نهایتا او را بر دیگر رهبران امروز جهان چیره خواهد کرد. البته این مطلب نه در پی جدی گرفتن تحریمهای جدید آمری
آهنگ زیبایی که انتهای مستند برادران شنیدم ، و بعد از جستجو پیداش کردم . آهنگ لبیک یا حسین از حاج صادق آهنگران .
دانلود ویدیو - دانلود صوت
لبیک یا حسین»؛ جدیدترین اثر باشگاه ترانه و موسیقی راه» به مناسبت اربعین حسینی منتشر شد.
این اثر با صدای حاج صادق آهنگران و با شعری از محمدمهدی سیار و احمد الحجیری تولید شده است.
ملودی لبیک یا حسین» ساخته مهدی زنگنه و تنظیم آن بر عهده کامران میرزایی میباشد. ضبط این اثر در استودیو آفاق صورت گرفته است.
در مرثیه قتلِ حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) متضمّن به ابیات قصیده سعدی»
آسمان را حق بُوَد گر خون بگرید بر زمین» نوحه گر باشد زمان در داغ و گردد بس غمین ای زمانه چَشمِ خود را باز کن، بنگر به حَقّ تا ببینی سُرخیِ خون در دلِ لعلِ نگین؛ سَلسَبیلِ تشنگان، نورِ دو عین مصطفی(ص) برترینِ خَلق و مِهتر، از ملائک بر زمین قالبِ مجروح اگر در خاک و خون غَلطَد چه باک!؟ روحِ پاک اندر جوارِ لُطفِ ربّ العالمین» درد و غم با چاه از نو گفت باید ای علی(ع)! درد گفتن ر
السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و امان عجلالله فرجک
سلام! نیت کنید و بسمالله.
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
بسم الله الرحمن الرحیم
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
دواش جز می چون ارغوان نمیبینم
به ترک
به پارک میرسم. امیدوارم که با گشت ارشاد برخورد نکنم. و همچنین امیدوارم که مثل دفعهی قبل مردهای مزاحم و م سر راهم قرار نگیرند. به همان نقطهی قبلی میروم. پارک نه خلوت است و نه شلوغ. وسایلم را میچینم. شالم را از پشت سرم رد میکنم تا به گردنم هوا برسد. از دستسازههایم عکس میگیرم. باد میوزد. آدمهای نیمکتهای اطرافم عوض میشوند. پارک کمی شلوغ میشود. 55 دقیقه با حجاب اجباری زیر آفتاب سر پا میایستم. بین کارم آب مینوشم. کارم که ت
نسلِ راه رفتن و قر ریختن و ایستاده انقلاب کردن، پارکِ ملت و ملتِ پارک، رزولوشنِ زرد و سرخِ پاییز در چهل سال قبل با شهرام و شهره صولتى، انعکاسِ سنگین و دورِ سیمِ گیتار، عکاسى از زوجِ موفق، خواهر و برادر خواننده روىِ جلدِ مجله "جوانان" در امتدادِ پاییزى و برگ ریزِ خیابانِ پهلوى در ورودى پارکِ ملت در سالِ هزار و سیصد و پنجاه و پنجِ خورشیدى: برگ هاىِ چنار شبیه دست هاى خشکیده، دستِ شهرام با حلقه طلایى روىِ ردیف سیم هاىِ گیتار، هر دو رو به دوربین "ژ
ای اهل شکم همت پرواز نداری
پس از چه سبب سینه به صیاد سپاری
ای اهل زمین اهل خوشی هستی و آواز
تو لست عقاب هستی و بودی تو قناري
ای مست زمین نیست هوا در سر مستت
تو عشق هوا را به زمین کی تو گذاری؟
آسان نبود همت معشوق نمودن
بگذار و برو همت محبوب نداری
ای عبد خدا عشق ز پروانه بیاموز
ن از بلبکان یا که ز طوطی و قناري
معتوق حسین طالب عباس شو آنگاه
خواهش بنما تا بشوی مست و زواری
حق الناس شبیه این میمونه که شما همه کارهاتون رو کرده باشید و در فکر رفتن هستید رفتن به طرف رستگاری به طرف هر چیزی که همیشه آرزوشو داشتید و فکر میکردیدهمیشه اگه یه زمانی چنین روزی برسه و چنین دری باز بشه ما که عاشق چنین جانبازی هایی هستیم بی درنگ و بی معطلی میریم و خودمونو میرسونیم به قافله عشق و سعادت مند میشیم، چون همیشه تشنه ی راه حق بودیم و دیگه به راحتی آخرین مرحله رو هم که دادن جان هست، فدا میکنید و چیزی نیست که میگذرونیم و تمام.
اما شا
سلام و وقتخوش، باید خیلی تند و تلگرافی بنویسم؛ وقت نیست، و بادها تند و ناگزیر میوزند.
__________
دیروز داشتم برمیگشتم. توی راه ناگهان حس کردم همهی این وقتها (که دقیق یادم نیست از کی تا امروز که اول تابستان است) توی ذهنام تخلیص و بعد قطعی شدند.
این دوستداشتنْ شکلِ دیگری از هم نه حتی، خودِ مرگ است. فکر کنید توی جاده دارید میروید. روبرو یک کوهیست که تمام جاده را گرفته. شما تا جایی که جا دارد گاز میدهید و فرمان را جوری تنظیم میکنید ک
نواع دارو و موارد مصرف
AD3E تقویت نطفه
Advocin عفونت دستگاه تنفسی و گوارشی
Antiasma درمان عفونت دستگاه تنفسی آسم
Antibiotico سرماخوردگی، عطسه، اسهال سبز
Anticeplus درمان ورم روده زمان جفت گیری
Antistress پرندگان غشی و سکته ای، زمان جدا کردن جوجه
Antolin درمان شقاق پا
Avisanol پرریزی نامنظم و بی موقع
B - Complex تقویت سیستم دفاعی بدن، اشتها آور
Bactocid درمان عفونت دستگاه تنفسی و گوارشی
Badesalz ضد پرکورک قناري
Baytrill آنتی بیوتیک عمومی
Bioserin جهت درمان عم
سلام دوستان
امروز در مورد پروبیوتیک میخوام صحبت کنیم.
پروبیوتیک چیه اصلا؟
به زبون ساده باکتری های مفید دستگاه گوارش رو پروبیوتیک میگن.
حالا تعریف سازمان دارو و غذای جهانی از پروبیوتیک:
پروبیوتیک هامیکروارگانیسم های زنده ای هستن که مصرف سروش افلاطون کافی آنها سبب نمایان شدن اثرات سلامت بخش در بدن میزبان میشود.
دوستان داخل دستگاه گوارش بخصوص روده هم باکتری های مفید یعنی پروبیوتیک ها وجود دارن هم باکتری های مضر هم باکتری های خنثی.قناري سال
ایستاده بود کنار
جوی آب. باریک و بلند بود با آن پیراهنِ مشکی. بازوهایش بود، سفید سفید.
موهای بافتهاش را پشتِ سرش انداخته بود. عینک داشت. پیراهنش چیندار بود، چینهای
ریز، آن هم دور کمر. لبهی دامنش یک نوار تور سفید بود، چیندار. پاهایش باریک و
سفید بود با آن چکمههای سیاهِ ساقکوتاه. ایستاده بود. نیمرخش را دیدم، بینی و
یک چشم و تراشِ گردنش را. افسار اسب دستم بود. مراد هم بود، یا نبود. فخرالنساء
بود. نگاهش کردم. نگاهم کر
نام کتاب (حّ)، برگرفته از حروف اول نام دو زن، یعنی: حکیمه خاتون عمهی امام حسن عسکری (ع) و حُدَیثه، مادر امام حسن عسکری میباشد.
رمان حاء مشدّد» با موضوع زندگانی حکیمه خاتون (س) و حدیثه خاتون (س) به قلم عترت اسماعیلی به نگارش درآمده. داستانی که از روزهای پرالتهاب بعد از شهادت امام حسن عسکری و آغاز امامت امام زمان (عج)؛ روایت خود را شروع می کند و داستانش را با ماجرای تلاش خلیفه وقت برای یافتن امام عصر و به شهادت رساندن ایشان ادامه می دهد.
تور روسیه، تور روسیه جام جهانی ۲۰۱۸، تور روسیه نوروز ۹۷ ، تور روسیه تابستان ۹۷
چنانچه قصد سفر به کشور پهناور روسیه را دارید ، با مطالعه متن کوتاه پایین آمادگی و برنامه ریزی خود را برای این سفر بیشتر کنید.
برای انتخاب تور روسیه و جهت وارسی هتلها، شهرها و گشتهای نرمال و مدارک لازم جهت ویزای روسیه می توانید از این بخش کمک بگیرید.
روسیه
لیست هتل های محبوب جهت اقامت روسیه :
نام هتل
مکان
ستاره
قیمت
هتل سنشال
بله اینم از امشبمون:-)
با مامانم اینا دعوام شد سر اردو ی هسل خب من معرفی کردم این گروهو ب فاطمه حالا انصافه اون بره من نرم؟؟؟ ایشالا ک سفرش ب خوبیو خوشی با دل خوش بره و برگرده ولی این رسمش نی
چرا من نمیرم؟چون من یه مامان بابای نگران دارم ک امنیتو برام فقط تو خونه میبینن :-| و در امتداد این تفکر زندگی منو گوه برمیداره دلتون نخاد
آآآآآههههههه فاطمه ای ک بدن این پستو میبینی امیدوارم یه روزی شاهد این پست باشی ک داره از جزایر قناري یا ته تهش دگ پار
عجب سرماییگاهی دلگرمی یک رفیق معجزه ای می کندکه گویی خداروی زمین کنارت لبخند میزند
•
•
•در حنجرهام شور صدا نیست رفیق / یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیقبگذار که قصه را به پایان ببرم / آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق
•
•
جملات زیبا در مورد رفیق
•سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیستگر در این خلوت بمیرم، هیچ کس آگاه نیستمن در این دنیا به جز سایه ندارم همدمیاین رفیق نیمه راهم گاه هست گاه نیست
•
•
جملات زیبای رفیق فابریک
•
•
بگذار بند کفش هایت را م
پیش از هر چیز باید به این سوال پاسخ داد که خواص
به چه کسانی می گویند؟ خواص به طبقه یا قشری از جامعه می گویند که در نظر مردم
جایگاهی بالاتر از عموم دارند. اشخاصی که توده ها، برای تشخیص مسیر و یا تصمیم
گیری نقش خود در اجتماع، از آنها تأثیر می پذیرند.
نقشی که خواص یک جامعه در حاکمیت بازی می کنند، به
حد سرنوشت یک ملّت، شقاوت یا سعادت آنها اهمیت دارد. این کار ویژه از دو محور
اهمیت دارد.
اول یاری رهبر زمانه است. یعنی نقشی که خواص جامعه
در بزنگاه های خطی
توضیح پیرامون علوم انسانی
جدیدترین نسخه پاورپوینت با عنوان بیداری اسلامی در جهان عرب، ایران و شبه قاره هند را از سایت ما دانلود نمائید.
Translate the original version پاورپوینت با عنوان بیداری اسلامی در جهان عرب، ایران و شبه قاره هند along with the original text.
Attention! To buy پاورپوینت با عنوان بیداری اسلامی در جهان عرب، ایران و شبه قاره هند you need your second bank card.
با مشاهده فایل های پیرامون پاورپوینت با عنوان بیداری اسلامی در جهان عرب، ایران و شبه قاره هند لذت ببرید.
آیا
قاضی، فرصت را از دست نمی دهد. کینه توزانه می اندیشد.
هنگامی که آذرخش های آز می درخشند، از اندیشه چه می ماند؟
قاضی شده است بازیچه دام گسترانی های ابلیس، شیطان بدو می گوید: امام در نگاه پیروانش، انسان وارسته ای است که از فرامین الهی، سرکشی نمی کند او الگوست. امّا اگراو را مست ببینند، از امامت سقوط می کند و کارش تمام است».
چشمان اسخریوطی از نیرنگ می درخشد. آری، راه چیرگی همین است. او به زودی خلیفه را تشویق خواهد کرد تا یک یا دو جام باده به ابن الرّ
نقد و بررسی کتاب ملت عشق
11 مورد از مهم ترین نقد های ملت عشق
بیشتر کتاب بخوانیم وسپس نقد کنیم و با هم به گفتگو بنشینیم.
کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک است که در سال 2010 به چاپ رسیده است شامل دوبخش است یک بخش مربوط به دیدار شمس و مولوی است و بخش دیگر در زمانه ای نزیک به ما مربوط به خانواده ای در سال 2008 است.
کتابملت عشق»همانندبعضی دیگر از کتاب ها و رمان های عاشقانه ،اشتباهات زیادی دارد و مثل بعضی آدما بیجا و اغراق شده تبلیغ شده است ومانند دسته ای
یک اختر فیزیکدان اسپانیایی که ریاست تحقیقات یک گروه بین المللی را بر عهده دارد اعلام کرد ،این گروه از ستاره شناسان موفق به کشف یک سامانه خورشیدی جدید شده اند که در آن یک سیاره با قابلیت ست وجود دارد.
رافائل لوک عضو موسسه اختر فیزیک در جزایر قناري در این باره گفت: در فاصله 31 سال نوری از زمین که از نظر فضایی فاصله نزدیکی محسوب می شود ، سه سیاره جدید کشف شده اند که دور یک غول سرخ به نام GJ 357 که یک ستاره کوچک و در حال سرد شدن است در حال گردش هستند
اشعار زیر از قصاید سید قطب الدین حسین میرحاج گنابادی متخلص به آنسی می باشد. وی از شاعران و مشاهیر شهرستان گناباد است.
این شعر که در مدح امام رضا (ع) است که در مجموعه جنگ اشعار آمده است.
چو بر گرفت ز تارک سپهرِ زرّین تاج
زمانه مشک ختن ریخت بر صحیفه عاج
به شکلِ عارض خوبانِ ماه چهره نمود
رخ نجوم ثوابت ز طرّه شب داج
ز ظلمت شب مشکین ذوابه ره گم کرد
فراز چرخ سبک سیر کوکب وهاج
جهان به عادت معهود از شب شبه شکل
گرفت ظلمت اکسون به کسوت دیب
درباره این سایت