دانلود جدید ترین و بهترین و زیبا ترین و قشنگ ترین رمان هاي ایرانی و خارجی و دانلود رمان شفق
دانلود رمان شفق با فرمت هاي pdf apk و دانلود رایگان کامل ترین نسخه هاي رمان شفق و دانلود رایگان
بهترین و جدید ترین و قشنگ ترین و زیبا ترین و باحال ترین و دانلود رمان شفق با فرمت هاي pdf apk
زیبا ترین و جدید ترین رمان هاي سال اخیر و دانلود رایگان رمان شفق با فرمت هاي مختلف و دانلود رمان شفق
قشنگ ترین زمان هاي امروزه و دانلود رامان هاي جدید و باحال از نویسنده
قشنگ ترین و باحال و زیبا ترین رمان هاي ایرانی با فرمت هاي مختلف و دانلود رمان دژکوب با فرمت هاي pdf و apk
زیبا ترین و کامل ترین نسخه هاي رمان دژکوب و دانلود رایگان رمان هاي ایرانی و خورجی و دانلود رمان دژکوب
دانلود رمان دژکوب با فرمت هاي pdf apk و دانلود کامل ترین نسخه هاي رمان دژکوب و دانلود رایگان با لینک مستقیم
بهترین و جدید ترین و کتاب هاي ایرانی و خارجی با فرمت هاي مختلف و دانلود رمان دژکوب با فرمت هاي خوب
ادامه مطلب
سلام دوستان عزیز و علاقه مندان به کی پاپ و کی درام و رمان هاي اون ها !در حال حاظر من در حال کامل کردن اولین رمان خود یعنی رمان عشق و حقیقت ( لی مین هو و پارک مین یانگ ) هستم .
علاقه مندان می تونند با مراجعه به وبلاگ کافه وی درام و کی پاپ هم این رمان و هم رمان هاي دیگر را دنبال کنند .
از اونجایی که این پست قرار پست ثابت وب مون بشه من اخبار جدید این رمان را همین جا به روز می کنم
برای مشاهده کامل رمان اینجا کلیک کنید
برای مشاهده فصل ۱ اینجا کلیک کنید
دانلود رمان همسر کوچک من با فرمت هاي pdf apk و دانلود رایگان کتاب هاي ایرانی و خارجی و دانلود رایگان با لینک مستقیم
دانلود رمان هاي جدید و باحال ایرانی و خارجی و دانلود رمان همسر کوچک من با فرمت هاي عالی و خوب
قشنگ ترین و باحال ترین و جدید ترین و زیبا ترین و جالب ترین رمان هاي خارجی و ایرانی و دانلود رمان همسر کوچک من
دانلود رمان همسر کوچک من با فرمت هاي مختلف و دانلود رایگان رمان جدید همسر کوچک من با لینک مستقیم
بهترین و جدید ترینو زیبا ترین رما
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه یه خبر میخواستم بدم که تقریبا برای من و ترمه جون ( نویسنده رمان عشق نهفته ) مهمهمن و ترمه جان تصمیم گرفتیم یه رمان ماکانی رو باهم شروع به نوشتش کنیم و این رمان ماکانی اصلا عاشقانه نیست و هیچ ربطی به خواننده بودن رهامیر نداره پیشنهاد میدم بخونید و مطمئنم لذت میبرین این رمان اسمش ( افسار زندگی) هستش که با مشارکت مشاور وبلاگمون خانم رضوان نعیمی و به ما کمک میکنه !!ممنون میشم اگه طرفدارای رمان من و رمان عشق نهفته ب
یعنی کاوه چکار کرده بود؟ چرا همچین بلایی سرش اورده بودن؟! کاوه هر چقدرم در حقم برادری نکرد. اما باز سايه و تکیه گاهی بود که دلم حداقل به بودنش خوش بود. به اینکه اگر روزی، جایی گرفتار شدم لااقل برادرم هست. بلاخره که دستم را میگیرد. درسته کاوه برای ستایش پدری نکرد اما ستایش دلش به بودن پدرش خوش بود. اما کاوه بد کرد. نه به خانوادش ! بلکه به خودش، به زندگیش، به ایندش. چرا بعضی از ادمها با اینکه میدونن راه زندگیشون رو اشتباهی رفتن باز به اون راه ادام
من تمام زندگی ام با مار درگیر بوده ام. همیشه رویای مار را دیده ام. از بچگی. و فکر میکنم این رویا بین آدمها (کم و زیاد) عمومیت دارد. همیشه خواب میدیدم که مثلا خانه و رختخواب پر از مار شده. من میترسم. هر جایی می روم که مارها نباشند اما آنها همه جا هستند. دیشب اما برای اولین بار خواب دیدم که شوخی شوخی سر یک مار را کندم و کشتمش. نمی توانم بگویم مار چیست. فروید می گوید مار سمبول غرایز جنسی است چون دقیقا شکل آلت تناسلی است. (برای همین مار حوا را فریب می دهد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
دوست نادیده ای در این صفحه برای بنده نظر گذاشته بود که درمورد مجموعه داستان "تخران" هم چیزی بنویسم.
ضمن تشکر از لطف آن عزیز باید بگویم از انتشار تخران الآن بیش از 6 سال میگذرد و اگرچه هنوز قرص و محکم از آن مجموعه داستان دفاع میکنم اما به نظرم آنچه باید درموردش گفته میشد گفته شده و هر کس مایل باشد میتواند نقد و نظرها را با یک جستجوی ساده بیابد.
حالا بیشتر دوست دارم خبر بدهم که انشاالله در کمتر از یک ماه دیگر قرار
که آفتاب بیاید، نیامد.
که سبزه قبا شود دشت خیال، نشد.
که شکوفه کند درخت رویا، نشد.
که گل کند بوتهی آرزو، نشد.
که بهار بماند، آن هم نشد.
آفتاب که نیامد هیچ، گویا میشد در دل بهار پاییز شد، خشک شد، برگریزان شد، ولی حتی نفهمید.
انقدر بهار باشی که از پاییز درونت بیخبر باشی! این بدیعترین اکتشاف من از من، زیباترین اکتشاف تاریخ بشریت هم که نباشد، اسمش را همین میگذارم چون تاریخِ بشریتِ من چیزی جز همین وجودِ شهی شگفتیآفرینم نبوده و نیست.
پای
من هم مثل خیلی از شماها کتاب خوندن رو با داستانها و قصهها شروع کردم. بعد آروم آروم کشیده شدم سمت رمانهاي ایرانی و خارجی. دوران نوجوانی بیشتر به رمانها و داستانهاي فانتزی و علمی تخیلی علاقه داشتم. بعدها گوش به زنگ بودم ببینم کی چه کتابی میخونه تا من هم اون رو بخونم. توی دانشگاه بیشتر از هرچیزی کتاب شعر و رمان میخوندم. تا اینکه یه روز به نظرم رسید چه کار بیهودهای! چرا به جای این همه داستان ماجرایی، نباید بشینم و یک کتاب علمیتر بخون
پیرمرد و دریای ارنست همینگوی در نگاه اول یک رمان ساده است و داستان سادهای دارد. به قدری ساده که وقتی کتاب را برای اولین بار تمام کردم، چند دقیقهای ذهنم به این پرسش مشغول بود که چرا باید پیرمرد و دریا جایزۀ ادبی نوبل بگیرد؟ چه چیزی در کلمات پیرمرد و دریا جریان دارد که آن را در مقایسه با دیگر رمانهاي همعصرش ممتاز میکند؟ چرا این رمان از دیگر رمانهاي همینگوی باید محبوبتر و معروفتر شود؟
حال که زادروز ارنست همینگوی است و نوشتن از او ب
تعداد صفحات : ۲۷۷
خلاصه ای از داستان رمان:داستان روایتگر زندگی (محسن)، پسری است که به دلایلی از شهر خود دور شده و در شرکتی مشغول به کار است. زندگی محسن در تنهايی و انزوا خلاصه میشود تا اینکه متوجه رازهاي پی در پی همین زندگی ساده و به ظاهر آرام میشود.رمان سنتر
سحر شده،خواب به چشمم نمی اید.کتابها دور و برم پخش شده اما من چهار ساعت سرم در یک کانال اجتماعی بوده و یک رمان دنباله دار را بی هدف صفحه زده ام.دوران دبیرستان را سالهاست که پشت سر گذاشته ام.سالهاست که من بزرگ شده ام اما هنوز گرفتار رمان و داستان و زندگی نامه ها هستم.سرم که در کتابی فرو می رود .بلند شدنم سخت است.نه بی نظمی هال حالم را به هم می زند و نه اشپزخانه نامرتب.من چهار ساعت به همین نقطه میخکوب شده ام و کتاب خوانده ام.پیش ترها حال مادر را با کت
دانلود رمان عاشقانه همخونه از مریم ریاحی
دانلود رمان عاشقانه همخونه از مریم ریاحی
در
این مطلب از سایت کافی نت ونوس ، رمان عاشقانه دیگری را برای دانلود شما
دوستان قرار داده ایم . رمان همخونه یکی از رمان هاي زیبای عاشقانه نوشته
خانم مریم ریاحی است
نام کتاب : همخونه
نویسنده : مریم ریاحی
تعداد صفحات : ۲۲۹ صفحه
زبان کتاب : فارسی
موضوع : رمان عاشقانه
نوع فایل : PDF
داستان کوتاه چیست؟ داستان کوتاه حجم خیلی کمی نسبت به رمان دارد در داستان کوتاه نویسنده نباید به حاشیه پردازی کند. داستان کوتاه شامل داستانک داستان بلند و داستان نیمه بلند است. بحث ما، داستان کوتاه است. داستان کوتاه معمولاً بین ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷ و ۸ صفحه است. داستان کوتاه ممکن است هزار کلمه دو هزار کلمه یا پنج هزار کلمه داشته باشد. داستان کوتاه تنها یک شخصیت قهرمان دارد. یک شخصیت در تمامی حوادث حضور دارد. زندگی یک فرد یا نهايتا سه شخصیت
آخرای اردیبهشت قصد داشتم از بخشندگی بنویسم. اما نه.
خوب شد ننوشتم.
چون شب قدر بود که فهمیدم اون مفهومی که من از بخشندگی خوشایند توی ذهنم دارم، خیلی هم خوشایند نیست.
و البته عید فطر بود که با خوندن بخش هاي ابتدایی رمان "دختری در قطار" مطمئن شدم که بخشندگیِ مدنظرم خیلی جالب نیست.
حالا ارتباط محتوای اون رمان با بخشندگی در چیه، توضیحش آسون نیست. خیلی جزئیه!
ولی بالاخره یه روزی می نویسمش!
این روزا لابلای کارای فرهنگیان و نیم نگاهی که به پایان نام
رمان نویسان، خود محصول دوره و زمانه و جامعهای هستند که در آن زندگی میکنند.» این گفته روشن میکند که با تغییرات جامعه، رمان نیز تغییر میکند و شکل تازهای به خود میگیرد.
کارلوس فوئنتس در آغاز مقالهی سروانتس و نقد خواندن میگوید:
اگر از من بپرسند عصر جدید از چه زمانی آغاز شد، میگویم از آن زمانی که دن کیشوت لامانچا در سال 1605 میلادی دهکدهی خود را ترک گفت، به میان دنیا رفت و کشف کرد که دنیا به آنچه او دربارهاش خوانده، شباهتی ندارد.
ب
دانلود رمان عاشقانه حباب رنگی pdf + رایگان
دانلود رمان عاشقانه حباب رنگی
دانلود رمان: حباب رنگی
نوشته: الف_صاد
ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف 255
برای دانلود رایگان روی لینک زیر کلیک کنید
http://venusnet.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%ad%d8%a8%d8%a7%d8%a8-%d8%b1%d9%86%da%af%db%8c/
دانلود رایگان نمونه سوالات راهنمایی و رانندگی 98 pdf, مهم ترین و پر تکرار ترین
دیشب همه شب مست ِ لبت ی شهر تنمدر جنگل پر پیچ و خم زلفدستان من و عطر خوش این بدنماز وسوسه ی آبتنی در چشمتپای دل من لیز خورد پرت شومدر عمق جنون بغلتمن مست ِ توام یا که کسی میکوبدبر طبل دل پر هوست؟گویا که دلت در قفس و من شده ام هم قسمتمستی زسرم زود پرید آه ای عکس عزیزعشق بازی باتو من را ببرد در قفستدست برداردانم که دگر من نشوم هم نفستخ سعادتی_پامچال
وقتی در دایره ی بی نهايتِ دلتنگی هاي عالم، باز هم کم می آورم .
دست بر قلمِ تشنه ی حرف ها و کلماتی، می برم که او را ترجمانی دگر باشد.
پناه می برم به آسمانِ دلی که از آن جنون می بارد.
و اینک که صفحه ی غربت دلم، لبریز از حروف مقطعه ی حضورِ توست .
و اشک مهمان چشمان و گونه هاي عطش آلودم؛ سرخ از حُرم نفسگیر نبودنت.
و کویر جان خسته ام خیس از عباراتی که تو در آن نمی گنجی.
حالا می نویسمت؛ همه تو.
تو = همه عشق.
تو = جانِ جنون منِ مجنون.
تو = فصل بودن ها.
تعداد صفحات : 620
خلاصه رمان :
داستان درباره دختری به اسم هلنا هستش که بعد از تحویل مادرش به اسایشگاه پسر صاحب خونه از خونش ی میکنه و با گفتن خبر ی به صاحب خونه , صاحب خونه اونو میندازه بیرون و تا اینکه با اشنا شدن با یک خانم….
رمان سنتر
تعداد صفحات : 304
خلاصه رمان :
داستان در مورد زندگی شمیمه.دختری که پدر و مادرش واز دست داده و اش زندگی میکنه. سختی هاي زندگی از یه طرف و سخت گیری هاي خاله اش هم از یه طرف دیگه باعث میشه که شمیم از اون خونه فراری بشه.ولی دست تقدیر سرنوشت دیگه ای روبراش رقم زده.زندگی میخواد روی خوبش و بهش نشون بده. روزگار اون و سر راه خانوم بزرگ قرار میده کسی که خونه اش قراره برای شمیم تبدیل به یه کلبه امن بشه و سرنوشتش طور دیگه ای رقم بخوره
پایان
تعداد صفحات : 468
خلاصه رمان :
دختری به اسمِ الناز از خانواده ای معمولی با دغدغه هايِ یک زندگیه عادیدختر شیطون …سرِ یک دنده بودن، در یک بازیه کودکانه راهی رو انتخاب
میکنه که توش علامت سوال زیاد هست….
رمان سنتر
ما داغدار بوسه وصلیم.
گر عقل پشت حرف دل، اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
میشد گذشت. وسوسه اما نمیگذاشت
این قدر اگر معطل پرسش نمیشدم
شاید قطار عشق مرا جا نمیگذاشت
دنیا مرا فروخت ولی کاش دستکم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت
گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمیگذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن
با خودم عهد کرده بودم که برای هر کتابی که میخوانم مفصل بنویسم تا این طوری مجبور باشم دقیقتر بخوانم. این مطلب نشانی از عهدشکنیست. شاید پاری اوقات مجبور به این کار شوم. و اما بعد؛
پاییز؛ نوشتهٔ الی اسمیث
اولین رمان جدی بعد از برگزیت که از اولین مجموعه از چهارگانهٔ فصلهاي سال این نویسنده است (به گمانم دو فصل دیگر هم منتشر شدهاند). رمان شاعرانه با جریان سیال خیال است. گاهی کلمات طنین دارند و آهنگین هستند (چیزی مانند سجع). یکی از نکات جالب د
این چند روز خیلی فکرم درگیر بود بخشی از این درگیری مربوط به قسمت آگاه مغزم بود و خودم میفهمیدمش بخش دیگه اش هم تو اون قسمت نا خود آگاه مغزم بود که بیشتر از همه CPU مصرف میکرد و کلا باعث خستگیم شده بود . امروز تقریبا به مرز جنون رسیدم البته قبل از اینکه ادامه PHP رو کار کنم . باید بتونم افکاری که تو ناخودآگاهم هست رو شناسایی کنم تا اینقدر ازم انرژی نگیره . از ساعتا 10 تا همین الان درگیر یادگیری PHP بودم . این چند روز با اینکه این افکار لامصب هجوم
تعداد صفحات : 828
خلاصه رمان :
اگر تمایل به خوندن این رمان دارید،جلد اول رو از همین سایت می تونید دانلود کنید وبخونید با همین اسم "پاورقی زندگی" جلد اول رو حتما بخونید چون نصف داستان توی جلد اول اتفاق می افته .در جلد اول خوندید که پسری در اثر تصادف بینایی خود را از دست می دهد بعد از گذشت دو سال خانواده اش تصمیم می گیرند برای او همسری انتخاب کنند.
داستان به سمتی کشیده می شود که دختری به اسم مریم سر راه او قرار می گیرد و باقی ماجرا.
در جل
تعداد صفحات : ۳۳۴
خلاصه ای از داستان رمان:
بوفالو، نیویورک: آبشارهاي رعدآسا، تیم هاي ورزشی بزرگ و… لرد خونآشام خائنی که به آرامی عقلش را ازدست می دهد.راجموند گرگر یک خونآشام و ارباب بی چون و چرای نیویورک سیتی است. او مطیع هیچکس به جز ارباب خود نیست. کریستوف، لرد خونآشام تمام شمال شرقی آمریکا است و پایگاهش در بوفالو و نیویورک سیتی است. او خونآشامی پیر است… خیلی پیر. فهمیدنش آسان است چون به آرامی درحال از دست د
نام کتاب: کلت طلایی
نویسنده: SILVERSEA HORSE
ژانر: پلیسی، عاشقانه
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 271
خلاصهی داستان:
داستان در مورد دختری به اسم یگانه است که به اجبار، به راه خلاف کشیده شده و به یک قاتل تبدیل میشه و حالا میخواد انتقام بگیره و…
فرمت قابل دانلود: پی دی اف و اندروید
دانلود رمان کلت طلایی با فرمت پی دی اف
دانلود رمان کلت طلایی با فرمت اندروید
توضیحات:
۱- کاربر عزیز، برای دانلود کافی است بر روی لینک هر فرمت کلیک نمایید.
۲- برای باز کردن
دستش را روی دهانم گذاشت و گفت: -تورو خدا دیگه نگو. من مقصرم. میدونم. اعتراف کردم. حالام حاضرم هرجوربخوای تنبیه بشم تا جبران بشه. از پشت پرده اشک به چشمانش خیره شدم و بعد خندیدم و گفتم: -تنبیه؟؟؟ هر چی که بگم؟ -آره. قسم میخورم قبول کنم. -تنبیهت اینه که از حالا تا دنیا آمدن بچه دیگه حق نداری تنها سفر بری. - ای به چشم. اصلا هر جا خواستم برم اول ازت اجازه میگیرم .خوبه قربونت برم؟؟؟ -حالاشد پایان امیدوارم از خواندن این رمان لذت برده باشید.مو
دانلود کتاب رمان دختر خراب,دانلود رمان
عاشقانه,دانلود رایگانرمان دختر خراب,دانلود رمان دختر خراب بدون
سانسور,دانلود رمان دختر خراب,دانلود رمان ایرانی
خلاصه ای از رمان دختر خراب
نمیدونم باید چی بگم و از کجا شروع کنم اما بهترین کلمه برای شروع بدبختی و بدشانسیه
دو تا بچه بودیم و البته تنی هم نبودیم من و برادرم کیوان…….پدرم عرق خور و معتاد و ……هر اشغالی
که نباید باشه بود و مادر هم از اون بد تر یه زنیکه خیانت کار تمام عیار که وقتی بابام
دارم به این فکر میکنم چقدر کار خوبی کردم که به حرف خواهرم گوش دادم و کتاب ملت عشق رو خوندم. گاهی اوقات خیلی با الا همزاد پنداری میکنم. چقدر شبیه این زن بودم! و چقدر نصیحت ها و حرفهاي شمس به من تلنگر زدند. چه خوب که بعضی از نویسنده ها همچین رمان هاي اموزنده و تکان دهنده ای مینویسند. یک جوری که فکر میکنی این رمان فقط برای اینکه تو متحول بشی نوشته شده! گاهی اوقات بعضی از قانون هاي شمس چنان منو تو فکر فرو میبرد که واقعا زمان رو فراموش میکردم. وقتی دا
محسن مشکلات خانوادگی فراوانی داشت مداوم دربیمارستان میخوابیدومستقیم به داروهاي اعتیادآوروصل میشد.وقتی کسی به اوسرنمیزدپروانه تنهافردی بود که سمتش میرفت.پروانه فردی دارای نفوذمالی بوداین نفوذمالی رابواسطه رمان هاي محسن دربازارزیرزمینی رمان بدست آورده بود برای محسن مهم این بود که به فردی تکیه کند که اگربگویدنروآن فردنرودوپروانه این خصوصیت را داشت ازهرلحاظ پروانه و محسن به یکدیگرتاابدالدهرمیآمدندچون هردوزیرقسم و سوگندی که یادکرده ب
هرمان هسه آلمانی را بسیار پسندیدم .عجیب و غریب انگار شخص خود من است! انقدر انگار شخص خود من است که احساس می کنم دندانهاي پیشین فک پائینش هم مثل مال من به جرمگیری احتیاج دارد!
هیجان انگیز ترین چیزی که دمیان دارد می گوید این است که در تو کسی هست که از همه چیز تو خبر دارد و ریز و درشت خطاهايی که از تو سر می زند از اراده او نشات می گیرد و او سعیش را می کند که تو را به شکل منحصر به خود شخص خود تو به راهی ببرد که دلش می خواهد. به راهی که نهايتا کل زندگی ت
من باید از این واقعه ی شوم بگویم
بر هم نزن و گریه نکن این دو سه خط را
گُه خوردن از این خانه به آن خانه ندارد
بردار بخور سهمیه ی واجبی ات را!
من شاهره ی بد دهن هرزه زبانم
آداب نمانده است که اندوخته باشم
در سیطره ی خشم و جنون ، جانی و مجنون
من از چه کسانی ادب آموخته باشم؟
#اشرف_گیلانی
نظر آیت الله مکارم شیرازی در مورد قمه زنی چیست؟ پاسخ: قمه زنی از جمله بدعتها است که بواسطه آن خسارات بسیاری بر ما وارد شده است و شیعه را در جهان به واسطه این کار به جنون متّهم می کنند و در این زمان، صراحتاً اعلام می کنیم که باید از این کار خودداری شود و در عبارتی ساده، آسیب رساندن به بدن حرام است خواه از طریق قمه زنی باشد یا زنجیرهاي تیغه دار یا ضربات شدید به بدن که باعث آسیب جدّی می شود.
بالاخره کتاب صد سال تنهايی رو تموم کردم . با
اینکه چند فصل اول زیاد جذاب نبود چون بیشتر درگیر یادگیری اسامی شدم ولی به مرور
داستان جذاب شد . خب همونجور پشت جلد نوشته شده سرگذشت 6 نسل از خانواده بوئندیا
هست که محکوم به تنهايی هستن و جالبی داستان اینجا بود که سرگذشت اجداد برای نوه
ها هم تکرار میشد . تو این رمان علاوه بر مسائل روزمره خانواده بوئندیا به مسائل
ی نیز پرداخته شده و نبرد بین حزب آزادیخواه و حزب محافظه کار و همچنین مبارزه
کارگرا
تا حدی دشوار مینماید در مورد نویسندهای که مناو»یش مرا به رمانخوانی ترغیب کرد، و سیاهٔ صدتایی رمان فارسیاش مرا به جهان کلاسیک رمان غربی آشنا کرد، و نشتنشا» و سرلوحهها»یش مرا علاقهمند به مقالات فارسی کرد، تند و تیز نوشت. اگر بخواهم در مورد ر ه ش» صادقانه و خلاصه بگویم همین کافی است که تمام غلطهاي سادهٔ داستاننویسی را به سادگی میشود در این رمان پیدا کرد. مثلاً چه؟ زنی که شبیه مردها حرف میزند (احتمالاً موی فرفری دارد،
بالاخره امتحانای ترم چهارمم از یازدهمه تموم شده بالاخره یه تابستون دیگه اومد و این تابستونم اول آخر تکرار ناپذیر میشه برا خودش با همه ی خوبی ها و بدیاش از بیستم دوره ی خودکاویم شروع میشه و سرم یکم گرم میشه طبق معمول از بیکاری خسته شدم و اطرافیانم متعجب مامان امروز میگف دختر تو کلا یه هفته تایم استراحت داری ولی همونم نمیتونی تحمل کنی راس میگه روز مرگی اذیتم میکنه اونم نه یکم خیلی خیلی زیاد دلم تنوع میخواد دلم تجربه هاي جدید میخواد و چال
تعداد صفحات : 1000
خلاصه رمان :
یک داستان عاشقانه است با تم ورزشی …ماجرای یه آدم که که مثه بقیه آدم ها دنبال آرزوهاشه …اما اینبار مشکلاتی سر راهش قرار گرفته که به خواست تنها ربطی نداره … اینبار بحثه بودنه … بحث اثبات کردن … باید بگه “هســــــــــتم” تا بقیه هم بشنون و بدونن…پایان خوش
“راوی اول شخص و دختر هست”
رمان سنتر
صفحۀ ۳۳۹ بودم، ۱۱ صفحه بیشتر نمونده بود کتاب تموم بشه که وسطهاي صفحه از حس طعم یه رمان خوب ایرانی مطمئن شدم. سبک و روایت و راوی و شخصیتپردازی و زمکان و بیان و کلی اصلاحات ادبی دیگه رو میتونم پشتسرهم زنجیر کنم و برای هرکدوم یه صفت بذارم؛ اما بهجای همهچی میگم اگه دنبال یه رمان خوب ایرانی هستید سمفونی مردگان نوشتۀ عباس معروفی رو بخونید.تیرگیهاي داستان چندبرابر روشنیهاشه و نویسنده هیچ رحمی به شخصیتهاي بینواش نکرده، هیچ رحم
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودمکه به حرمت سکوتم تو بدیدنم بیاییمنم و ترانه هايم شب و بغض گریه هايمتو فقط اشاره ای کن تو بدرد من دواییدل من اسیر زلفت سر من فدای لطفتاگرم چه کفر باشد تو برای من خداییبسراغ تو بیایم سوی باغ تو بیایم که به پای گل نشینم بکنم غزلسرایینه ز بند تو گریزم نه به جنگ تو ستیزمتو بیا عنایتی کن که تو آن گره گشاییدل من بخون کشیدی من و به جنون کشیدیشده ام چو مرغ در دام که ندیده است رهايی(به کدام مکتب هستیم به کدام مذهب هستیم
تعداد صفحات : 775
خلاصه رمان :
گاهی قسم می خوری به خاطر مردمت از جون مايه بزاری و گاهی توسط همین مردم قضاوت می شی ،قضاوتی که درد داره و کمر خم می کنه از مردانی که داغ هاي زیادی تو سینه دارن به خاطر همین قسم ،قسمی که زندگی رو زیر و رو خواهد کرد و بی رحمانه به اخرین داشته هات چنگ خواهد زد
این قصه، قصه دو مرده که زندگیشون گره خورده به گروهی که خلاف هاشون رگ غیرت مردان شهر و شادابی جوونه هاي سرزمین رو هدف گرفته
دومرد با دودیدگاه متفاوت که
بتلفیلد ۵ یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی اول شخص است که توسط استودیوی دایس وابسته به الکترونیک آرتز ساخته و توسط الکترونیک آرتس در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۸ برای پلتفرمهاي پلیاستیشن ۴، مایکروسافت ویندوز و اکسباکس وان منتشر شد.رمان سنتر
فقط دلم میخواد این چند روز یه نفر اسم این نویسنده رو جلوم بیاره؛ الآن چند روزه درگیر ویرایش یه رمان ششصد صفحهای از ایشون هستم که ورژن امریکایی رمانهاي کاربرهاي نودوهشتیاست؛ یعنی همونقدر مزخرف.
حالا اینش به من ربطی نداره؛ ولی کتاب مزبور استراحت، آرامش و سه تا دیدار دوستانه رو از بنده گرفته.
قبلا گفته بودم سرعت ویرایشم پایینه، خدا رو شکر خیلی خیلی بهتر شده؛ ولی برای این کار هنوز زمانم کمه، احتمالا امشب و فردا شب خواب ندارم.
این چند روز
تعداد صفحات : 21
خلاصه داستان :
دیروزش را فریاد زدم شاید یادش بیاید ، ولی رفت و دیروز و امروز و فردا را با هم از یاد برد
او به اغما رفت که شاید بازگردد ، من جایی میان عشق و باور معلق ماندم شاید بیاید و ببخشد دستهاي تردیدم را
رمان سنتر
یک عصر پاییزی بود جایی اواسط آبان ماه، عطر کیک اسفنجی (که تمام شکر توی کابینت و مصرف کرده بود و آنچنان دل خوشی ازش نداشتم) ترکیب شده با مربای آلبالو که با گذر زمان کمتر میشد، فضای خانه رو پر کرده بود. ساعت ها بود در حالی که روی کاناپه سبز رنگی که همان روزها موقع تغییر دکوراسیون گفته بودم : یه کاناپه شبیه اونی که توی فیلم "اینجا بدون من" بود، باشه اما سبز لجنی. گفته بودی: اما سبز لجنی. و جا خوش کرد بین پذیرایی دلبرانهی خانهی دنجی که حالا دیگر خا
درسته که اولای مهرو داشتیم اسباب کشی میکردیمو بعدشم تقریبا تا آخرای مهر دانشجو بودم،ولی حس میکنم از اونوقت تا الآنمو یکم به بطالت گذروندم!
تا تقریبا آذر ماه شک داشتم که میخوام دوباره کنکور بدم یا نه و این شک تقریبا داشت منو دیوانه میکرد!
تا بالاخره تصمیممو گرفتمو خواستم که دانشجو بشم.
جالبه اوایلش مصمم بودم که میخوام کنکور بدمو برای همینم خودداری شدیدی میکردم از خوندن کتابای جدید.
اصلا کتابامو گذاشته بودم توی کارتون و کمد که چشمم بهشون نیف
پیشگفتار.
این رمان صرفابراساس تخیل میباشدواحتمال اینکه دراین بازه زمانی رخ بدهدغیرممکن هست.تحلیلگران براین باورهستنداین اتفاق درآینده ای دوررخ میدهد.تمامی شخصیت هاوخصلت هاي اخلاقی افرادبرپايه تخیل نویسنده نوشته شده است.بااحترام به مخاطبان ازهرگونه کپی برداری ازسایت رمان ویژه بپرهیزید.
صبح شده بیدارشونورابیدارشونورا!!!
نوراچشمان آبی خودرابازکردوبه حال خمیازه کشیدن گفت عح من نمیخواهم مهدکودک بروم.اونجاخاله فاطمه وخا
اشکال در تکلم وگفتارداره دکترهرکسی رادوست داری بفکراین مریض باش چون نقش بزرگی در زندگی من ایفامیکنداوتنهاهمدمی هست که دارم.این حرف هاي فائزه بود که مبتلابه بیماریMSبوداوبسیاردرمعرض دودسیگاروقلیان قرارمیگرفت و این اتفاق باعث کمبود ویتامینD3دربدنش شده بود.کیفیت رفتاراودرحدافرادشیداوروانی بود.واقعیت این بود که او وابسته به شخصیت هاي اهل دودودم بود این افراد ساعتی بااو موقت مینمودندومیرفتند.بعداز مرگ هرهمسرسراغ فرد دیگری میرفت.اعت
خلاصه رمان معلول:
سارا دبیر درس الهیات و فلسفه در یکی از دبیرستان هاي مذهبی واتیکان است او ۳ سال است که وارد این حرفه شده و کلاس هايش به شدت جذاب و پر مخاطب است تا اینکه در اواسط سال تحصیلی شاگردی جدید به جمع دانش آموزان او می پیوندد شاگردی با نام مارگاریتا ، او فلج است و حتی نمی تواند صحبت کند خانواده ی او می گویند او در ۱۰ سالگی زمانی که در اتاقش تنها بود خود را از ساختمان پایین انداخته و به این روز افتاده است ، مارگاریتا با اینکه فلج است اما
سلام دوستان عزیز!قسمت اول رمان "عشق ابدی ولیعهد"
درضمن بگم من زیر15سال دارم و این رمان رو در حد سنم مینویسم.
پ.ن:بخاطر کیفیت بعضی از تصاویر پوزش میخوام چون تو نت پیدا نکردم مجبور شدم اسکرین بگیرم
در گذشته ی دور
امپراطوری بر سرزمین باگجه حکومت می کرد.پسر امپراطور 23سال سن داشت اما تا به حال
به کسی علاقمند نشده بود و هیچ وقت قصد ازدواج نکرده بود تا اینکه . . . .
ادامه مطلب
منی که توو کل زندگیم
فقط خوردم و شستم
یه شب خواستم و توانستم
یه کیک خوب بپزم
سریع با جنون لذت زنگ زدم
تا یار دعوت کنم
خواستم پز بدم که بلدم
خواستم تا بگم دوست دارم
اما فراموش کردم
شمع تولد بخرم
مثل دیوانه ها ترسیدم
و روی کیک سیگار کاشتم
توو کوچه کثیف فقر
یه پسر همسن من
با لبی سرخ از خون
تکیه داده به دیوار سرد
رو به روش یه دختر ناز
با لبی سرخ از رژ
زانو زده مثل همدرد
مانده بین ماندن و رفتن
دختر به فکر پایانی
پسر به فکر رهايی
من با جنون غریبی
منتظر سرخ ترین بوسه جهانی
دیدید یه وقتایی با خوردن اتفاقی بادام تلخ چه حالی به آدم دست میده؟ میخوای یه چیزی بخوری که زودتر اون طعم از بین بره، اما جرئتش رو نداری که دوباره بادام برداری؛ برای من قضیۀ قهوهی سرد آقای نویسنده همینطور بود. الآن نه میتونم برم سراغ یه رمان ایرانی، نه میتونم این طعم تلخ رو تحمل کنم.
دربارۀ داستان بگم؛ رمانتیک لوس، جنایی آبکی، روایت متوسط، شخصیتپردازی افتضاح و معمای بیمزهای که آخرش طرح شده بود؛ حتی غلط رایج هم داشت: همزاد پن
چهل ساله که هر سال میمیریم
چهل ساله که هر سال میباریم
هشتادو هشت،پلاسکو،سانچی،هواپیما.
چهل ساله که با تنوع میمیریم
مشگل ما ؟ یا شما ؟ یا خدا ؟.
چهل ساله که بی جواب میمیریم
کلیه فروختیم و آشغال خوردیم
چهل ساله که با جنون فقر میمیریم
بالاخره
بعد مدتها ، هفته پیش کتاب کوری رو تموم کردم و میخوام برداشتم از این رمان رو با
شما دوستان اشتراک بذارم .
اولین چیزی که تو این رمان جلب توجه میکنه این هستش که هیچ کدوم از شخصیت ها اسمی ندارن و فقط با عناوینی نظیر دکتر ، زن دکتر ، پسرک لوچ و . سر و کار داریم بر خلاف رمان صد سال تنهايی که پر از اسامی مختلف بود و باعث گیج شدن خواننده میشد تو این رمان با وجود اینکه عناوین زیاد هستن اما باعث گیج شدن خواننده نمیشه . همونجور که در مقدمه کتاب هم گف
خانم نعیمی به عنوان مشاور وب بنده هستش و افتخار مصاحبه با من رو داده امیدوارم لذت ببرید من به عنوان مشاور شما سوالاتی رو میخواستم بپرسم تا همه طرفدارا ازتون اطلاعات کافی داشته باشند وبتونند به راحتی به سایت شما اطمینان کنند !بله حتما در خدمتماول از همه لطفا خودتونو معرفی کنیدخب من رایا هستم 14 سالمه متولد 84 ماکانی ام علاقه خاصی به موسیقی هنر هاي نمایشی و کتاب دارم و خودمم دیگه معلومه در حد توان دست به قلم دارم و اهل تهرانمآیا رمان دیگه ای غ
اگه در حال خوندن کتاب جین ایر هستین یا قصد دارین که بخونینش، این سطور پایین رو نخونین.
من از اول حق رو به سنتجان ریورز دادم که با وجود عشق تند و تیزش به روزامند، اون رو به همسری انتخاب نکنه. قبل از اینکه نویسنده با زبان جین ایر بگه که چرا.
شیفتهی سنتجان شدم با اون قدرتش در مهار تمنیات.
با اون بینشش که کاملا شفاف به خودش فهمونده بود که روزامند به زودی براش تبدیل به عروسک کسلکنندهای میشه.
و به نظرم شارلوت برونته نخواسته بود که پازل رو کام
زیر پست یه پیج با نویسنده ش بحثم شد
اسم پیج chera raha khonbas هست .
در آخر متهم شدم به توجیه خیانت ، و فمینیست بودن
خب اگه میدونستم ادامه رمان این پیج تهش منجر میشه ب اینکه نویسنده زن دوم بشه عمرا اگه میخوندم
خدایا هیچ وقت من را در چنین شرایط قرار نده
البته مطابق گفته هاي نویسنده مجبور به ازدواج دوم شده ولی باز دلبریش برای شوهرش و عشقش برام قابل هضم نبود کلا اعصابم خرد شد
آخرش بلاکش کردم
و اینکه ناراحتم تو جامعه ای زندگی می کنم که زن دو
خبر دیروز محمدعلی نجفی به نظرم غریب ترین خبر چند سال اخیر بود
حتی از مرگ هاشمی و پلاسکو و کشتی سانچی و شاید حتی منا هم غریب تر.
تو دانشگاهها، معمولا بچه هاي علوم پايه خاصن بچه هاي ریاضی خاصتر از بقیه مخصوصا اوناییشون ک با عشق این رشته رو انتخاب میکنن.
واسه منی ک ریاضی کاربردی رو خیلی دوس داشتم و دارم و امثال من، فهمیدن ریاضی محض عذاب آوره حتی گرایش هاي موجود در مرز بین شاخه محض و کاربردیش! مثل تخصص آقای نجفی( lie group ).
زیاد ایشونو نم
دور هم نشستیم و داریم از قدیم حرف میزنیم، از بچگیمون. میگم من بهشکل عجیبی برای بزرگ شدن عجله داشتم، برای مدرسه رفتن، برای هجدهسالگی به بعد و جالب اینه که الآن هم اصلاً دلم نمیخواد به گذشته برگردم و هنوز هم برای آینده یهکَمَکی شوقوذوق دارم؛ تنها دلتنگیام برای عزیزانی هستش که از دستشون دادم.
ناشناختهها بهخاطر ناشناخته بودنشون جذابن و بهنظرم همینه که من رو به آینده علاقهمند میکنه. خب مطمئناً زندگی من طوری نیست که هر
روزی که دوباره وبلاگم را راه انداختم برای انتخاب اسم مردد بودم. بین اسم قبلی وبلاگم و اسمهايی که همیشه برای وبلاگ دوست داشتم و از میان همه آبلوموف انتخاب شد که هیچوقت به آن فکر نکردهبودم.آن روزها رمان آبلوموف را میخواندم و در هر بخشش خودم را حس میکردم، پر بودم از حس همدردی با آبلوموف، حس نفرت از خودم، حس نیاز به تغییر، حس گم شدن. در نهايت به جای تغییر، رمان را کنار گذاشتم و با اسم آبلوموف نوشتم و نفرتم از آبلوموف درونم بیشتر شد. همین!هرب
رونمایی از ترجمه انگلیسی ۵ کتاب ایرانی در لندنپنج کتاب ایرانی که در سال جاری به زبان انگلیسی ترجمه شده است، همزمان با نمایشگاه کتاب لندن در انگلستان رونمایی میشود. ۲۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۲ فرهنگی ادبیات و نشر نظرات رونمایی از ترجمه انگلیسی 5 کتاب ایرانی در لندنافشین شحنهتبار، مدیر انتشارات شمع و مه، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، از برنامه این انتشارات برای حضور در نمایشگاه کتاب لندن خبر داد و
از کجا کتاب بخریم؟
این روزها بازار خرید کتاب داغ داغ است. خیلی از دانشجویان و دانشآموزان دنبال کتاب درسی و دانشگاهی هستند و برخی از آنها نیز علاقهمندان خرید کتاب دست دو که نسخه نو آنها در بازار نیست یا سالهاست چاپ نمیشود.
برخی نیز به دنبال خرید کتاب داستان یا رمان هستند تا بتوانند در این شبهاي طولانی پاییزی وقت خود را صرف مطالعه و خواندن رمان یا همان کتاب داستان کنند.
در این میان خرید کتابهاي الکترونیکی هم رو
1. دیدی یه وقتهايی انقدر درگیر یه اتفاق هستی که باقی زندگی میره تو حاشیه؟ مثلاً کارهايی که باید برای شرکت یا برگزاری یه جشن انجام بدی انقدر جنبههاي مختلف زندگیات رو تحتالشعاع قرار داده که از روزمرگی درمیآی و ممکنه کنارش چند تا کار مهم هم درست انجام نشه یا فراموش بشه. دارم دربارۀ اون حس خلائی حرف میزنم که بعد از تموم شدن یه جشن یا مراسم تجربه میکنم؛ شاید همهچی خیلی هم خوب یا حتی دلپذیر پیش رفته باشهها؛ اما بعدش یه خب این هم گذ
به نام دوست
نمیدانم چرا اهالی فرهنگ و سایت هاي ادبی کتاب هايی برای مطالعه در ایام عید معرفی میکنند؟ از خودم تا حالا دو سه بار نظر خواسته اند و من هم چند کتابی معرفی کرده ام اما چیزی که برای خودم اثبات شده این است که میزان مطالعه م در ایام عید به شدت پایین می آید! یا مهمان داریم یا مهمانی هستیم یا باید در کنار اعضای خانواده حواسمان را بدهیم به برنامه هاي درپیتی تلویزیون!
حالا محض این که دلمان از عزاداری این روزهاي تعطیل نابود کننده بیرون بیاید
صورتهاي خندان، خندههاي بزرگ، خندههاي بزرگِ مصنوعی، محبتهاي الکی، صورتهاي بزک کردهی ساختگی، بینیهاي ساختگی، گونههاي ساختگی، ابروهاي ساختگی، لبهاي ساختگی، عضلات ساختگی، زیباییهاي ساختگی، سر تا پای ساختگی. زیباییهاي پودری مصنوعی.
بدم نمیآمد مثل مهمانی باغ زعفرانیهی رمان شب یک شب دوی بهمن فُرسی یک بازی اعدام راه بیندازم تا کثافتی که پشت چهرهی بزک کرده و لبخندهاي اغراق آمیزشان پنهان شده بود آشکار شود.
بدم نمیآمد آخ
وقتی کودک و نوجوان! بودم یک سری کتابهاي داستانی بود که دنبال میکردم و حتما میخواندم. مخصوصا وقتی وارد دنیای یک سری کتابها میشدم،خیلی سخت میتوانستم از صمیمیت و گرمای آن کتابها بیرون بیایم. برای اینکه باز هم آن صمیمت و گرما را تجربه کنم باز هم میرفتم و ادامهی آن کتابها و سریهاي بعدیشان را میخواندم. البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم، نه فقط صمیمیت، بلکه تجربهی احساس تلاش برای به دست آوردن چیزی مهم و اثرگذار، اخلاق، ص
نگران نباش سوزی اصلا نگران نباش مارگارت به فکرماهست همیشه به فکرماهست.این سخن جوزف که معلولیت بینایی شنوایی داشت به خواهرش سوزی بود.
هردومعلولیت روانی ناتوانی در نه گفتن داشتندوقادربه حرکت نبودند.هوابسیارسردبود.پدرآنهابه هیچ عنوان مسئولیت پذیرنبودوتمام خرج آنهارامارگارت بادرامدناشی از پس اندازخوددربانک وسودآن و همچنین نوشتن رمان هاي مرتبط بافقروسرمايه گذاری وت هاي کثیف اقتصادی وغیره میپرداخت.مارگارت اهل گدایی نبود.تنها به است
امان از این نخوابیدن هاي الکی . داره حالم از خودم بهم میخوره برنامم به هم ریخته از همینجا میگم از فردا به این وضع مسخره خاتمه میدم دیگه واقعا حالم از خودم بهم میخوره اونم بخاطر این بیدار بودنا و صبح خوابیدن . درضمن بیدار موندنم کلا پوچ شده و هیچ کاره مفیدی نمیکنم فقط pes بازی میکنم روانی شدم از این وضع . از فردا کلا خوابمو تنظیم میکنم میرم سراغ برنامه هام و به این وضع تخماتیک خاتمه میدم . رمان کوری هم چند روز پیش بدستم رسیده باید شروع کنم . ح
زن و مرد همراه خانواده مرد به سفری رفته اند . هر کدام از مسیر جداگانه ای به مقصد رسیده اند . سفر کاری است و زحمت آور. برای بازگشت هم به ناچار همسفران باید از هم جدا شوند ماشین گنجایش همه را ندارد. زن که از تنهايی سفر کردن به دور از ونگ و وونگ بچه ها خیلی لذت می برد فداکارانه داوطلب می شود که خودش برگردد تا مرد بتواند مادر و خواهرش را هم علاوه بر بچه هاي خودش به مقصد برساند. قرار می شود که مرد وقتی مسافرهايش را پیاده کرد بیاید توی ترمینال و زنش را هم
رمان دیزالو از آندرومدا
نام کتاب: دیزالو
نویسنده: آندرومدا
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 566
خلاصهی داستان:
ماهورا زند گریمور مطرح سینما، قربانی یک سوءظن غلط ساختگی میشود…
سناریوی تلخ و ناجوانمردانهای که الوند رستگار، استار سینما برایش چیده…
توضیحات:
۱- کاربر عزیز، برای دانلود کافی است بر روی لینک هر فرمت کلیک نمایید.
۲- برای باز کردن فرمت پیدیاف از برنامهی ادوب ریدر استفاده نمایید.
۳- فایلهاي رمان
محمود دولت آبادی با وجود آنکه این روزها به عنوان یک چهره ادبی شناخته میشود، اما فعالیت هنری خود را از تئاتر آغاز کرد، او که متولد ۱۰ مرداد سال ۱۳۱۹ بود، در سال ۱۳۳۸ به تهران آمد و سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. از آغاز دهه چهل در کلاسهاي نمایش آناهیتا شرکت کرد و به بازیگری تئاتر رو آورد و آرام آرام نوشتن را هم به صورت موازی آغاز کرد. او در دههٔ چهل در نمایشنامههايی از برتولت برشت و بهرام بیضایی و اکبر رادی نقش بازی کرد.
کلیدر» معروف
هجده تیر نود و هشت ! به سلامتی بیست سال گذشت! بیست سال دیگر هم باید بگذرد تا معلوم شود زیر سینک آشپزخانه نظام چه سوسکهايی لانه کرده بودند! یا شاید لانه کرده اند هنوز هم!
وقتی سال شصت و هشت امام را تشییع می کردند جمعیت داد می زد که علی رغم هشت سال جنگ و آوارگی و گاها گرسنگی علی رغم هزاران ترور علی رغم همه ویرانی ها از کرده خود در انقلاب پنجاه و هفت پشیمان نیست
اما امروز! امروز بیست دقیقه ای برجام را تصویب می کند با هر ای دست می دهد زیر با
عامل ایجاد بیماری شیزوفرنیفروغ بیداری: شیزوفرنی که با نام اسکیزوفرنی نیز شناخته می شود، نوعی اختلال روانی است که به واسطه ی آن فرایندهاي فکری و واکنش هاي عاطفی از کار می افتند.
بیماران مبتلا به این بیماری عمدتا در معرض اختلال هايی همانند افسردگی شدید و اضطراب زیاد قرار دارند و امید به زندگی آنها بسیار پائین است.
شیزوفرنی یکی از بیماری هاي روان شناختی بسیار وخیم محسوب می گردد و اصولا خود را به صورت توهم شنیداری، توهم هاي جنون آمیز و تکلم و ت
1) Sina Derakhshande - Sarsari ( سینا درخشنده - سرسری )
2) Sina Derakhshande - Havaye Eshgh ( سینا درخشنده - هوای عشق )
3) Sina Derakhshande - Hese Ghashang ( سینا درخشنده - حس قشنگ )
4) Sina Derakhshande - Deldar - Remix ( سینا درخشنده - دلدار - ریمیکس )
5) Sina Derakhshande - Bem Mikhandi ( سینا درخشنده - بم میخندی )
6) Sina Derakhshande - Ye Nafar ( سینا درخشنده - یه نفر )
7دانلود رمان
نام کتاب: دیزالو
نویسنده: آندرومدا
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 566
خلاصهی داستان:
ماهورا زند گریمور مطرح سینما، قربانی یک سوءظن غلط ساختگی میشود…
سناریوی تلخ و ناجوانمردانهای که الوند رستگار، استار سینما برایش چیده…
فرمت قابل دانلود رمان: پی دی اف و اندروید
دانلود رمان دیزالو با فرمت پی دی اف
دانلود رمان دیزالو با فرمت اندروید
توضیحات:
۱- کاربر عزیز، برای دانلود کافی است بر روی لینک هر فرمت کلیک نمایید.
عشق.
شور بی بدیل ؛ انعکاس انفاس آسمانی بر مخلوق ، یادمان یار در یاخته ها ؛ این ودیعه ی بی نقصان " ودود" ؛
او همان همای نشسته بر اریکه ی جانها ،
اعلیحضرت عشق ، بارعام داده است.
این شورآفرین بی منت، پیغامبربی آیین؛ پیشوای بی پیرايه، چونان آفتاب؛عالمگیروجهان تاب ، سايه ی سودازدگی بر همه ی سرها وسامان ها گسترانیده است. این است سلطنت صادقانه ی حضرت عشق!
ای بزرگ؛ ای برترین آیت پروردگار! متعلقان و مصاحبان تو صف بسته اند به دستیاری و دل
1. اولین بار که رفتم کتابخونه ملی بهار 95 برای پایاننامهام بودش. همین که پشت میز نشستم گفتم اینجا یکی از اون جاهايیه که نمیذاره من به پایانِ خودم برسم. الان که دارم فکر میکنم میبینم جهل میتونه یکی از بزرگترین نعمتهاي انسان باشه، که اگه نبود علم هم بیمعنی میشد. و چه روزهاي سختی که من به یه شاخۀ جهلم پناه بردم تا درد یه شاخۀ دیگه رو فراموش کنم.
2. حدوداً دو ماه پیش کتاب سواد روایت نوشتۀ اچ. پورتر ابوت رو خریدم؛ این کتاب رو نشر اطراف
پاتنم در تاریخ فلسفه معروف است که مدام دیدگاه
فلسفی خود را تغییر میدهد. دیدگاههاي او اغلب با یکدیگر سازگار نیستند و پر از
اشکال هستند. او در گفتگویی با موریس تغییر دیدگاه را سرگرمی و عادت خودش معرفی
میکند!
راسل در تغییر دیدگاه و از یک شاخه به شاخة دیگر
پریدن از پاتنم نیز جلوتر است. او حتی گاهی در یک کتاب یا در یک سخنرانی به راحتی از
دو دیدگاه ناسازگار کمک میگیرد. او در بیان علت این کار یک تحلیل روانشناختی
دارد که میتوان آن را مکانیسم گ
هوا خیلی خوب است، نه زمستان است و نه تابستان، بوی بهار میدهد انگار، صدای جیک جیک گنجشکهاي نشسته روی شاخهی شاهتوت هم آتش لذتش را شعلهورتر میکند، خلاصه برای یک حالِ خوب، لااقل هوا مناسب است.
وارد آشپزخانه شدم، مادرم پشت ظرفشویی ایستاده است و برای خودش شعر میخواند، صورتش غمگین و ته چشمانش نم اشکی نشسته است، گفتم:
_چیه؟
_ هیچی!
_نه بخدا بگو، باز چی شده؟
_ هیچی بخدا!
نگاهش کردم، نگاهم کرد، خندید!
گفتم: پس چرا داری لالایی میخونی
پیشگفتار.
رمان براساس تصاویری که ازافراددرفیلم هاي ی نمایش داده شده نوشتن ماننداستفاده ازجریان سیال ذهن میباشدسعی شده دراین رمان ازجریان سیال ذهن پرهیزشود.قصدداریم افرادمنفوردنیای ت راازبعدخوب آن تجزیه وتحلیل کنیم.
.
همیشه درراهروهارخ میدادلابی وانشانویسی جدیدبرای سخنرانی شخص رئیس جمهوریاپادشاه وحتی سوالات خبرنگاران هم برایش حدومرزخاصی درنظرگرفته میشد.
ازنگاه دونالدترامپ ملت ایران درسال هاي تحریم گرسنه ترازقبل میشدن
+تو سطحییی.تو سطحییی. نمی تونی. نمی تونی.الان نشستی و به خیال خودت داری فکر میکنی، اما نمی تونی.
÷چرا میتونم. اونقدر بهش فکر می کنم تا بتونم.
+کِی اون وقت؟ تا شنبه میخوای دست دست کنی؟ نمیشه که. معلوم نیست.
÷میشینم کتابای مورد علاقهمو دور می کنم؛ میشینم رو کاغذ ویژگی هاشو مینویسم.از دل شخصیت هام شخصیت خودمو در میارم.
+هی کتاب. کتاب. اره خب. کتاب نسبتا زیاد خوندی. ولی چه فایده وقتی نشستی قلم بزنی. عرق بریزی. اون همه ایده ی در نطفه مرده. اون ه
دانلود کتاب سه 3 رفیق از ماکسیم گورکی pdf دانلود بصورت رایگان از سایت ونوس نت. دانلود رمان سه رفیق
گورکی در سه رفیق، به همانگونه که در
رمانهاي دیگر خود، چه در ارائه احساسات جمعی و چه در ارائه احساسات
قهرمانان رمان، نشان میدهد که از مهارت شگفت انگیزی برخوردار است.
بخشی از متن کتاب:
در هر جماعت یکی هست که خود را در محل و
موقع مناسب خویش احساس نمیکند، و این وماً به این معنا نیست که او بهتر
یا بدتر از دیگران است. لازم نیست که شخص فکر
یه عکسه طنز الان گذاشتم که به نویسنده هاي رمان ماکانی بر نخوره یه شوخیه خودمونی بود خودمم دارم مینویسم دیگه ناراحت نشید و اینکه فردام با موزیک جدید میتریم دیگه. ایرانی اصله اینهمه مغزموم فسفر از دست داد و در اخر اگه تو کامنت به جای چشات اصله ایرانه مینوشتیم چشات ایرانیه اصله الان چهار بلیط برده بودیم /=اها راستی پارت سی و چهارمم بخونید خودم عاشقشم
شانزده سال by منیژه آرمین
My rating: 3 of 5 stars
شخصیت هاي این رمان اگرچه شخصیت هاي دو رمان قبلی آرمین یعنی "شب و قلندر" و شباویز هستند اما برای ارتباط برقرار کردن با این اثر نیازی نیست ااما آن دو رمان را خوانده باشید.خب نویسنده در پرداخت شخصیت هايی که از رمان هاي قبلی آورده کمی مسامحه کرده اما چیز زیادی را از دست نخواهید داد "احمدشاه گریه می کرد و از آغوش مادر جدا نمی شد. محمدحسن میرزا تقریبا فراموش شده بود و این فراموش شدگی را همواره به یاد داشت. وداع
آنتوان دو سنت ـ اگزوپری (۱۹۰۰-۱۹۴۴)، نویسنده و خلبان فرانسوی، حدود هشتاد سال پیش داستان مکاشفهای را که در صحرای افریقا برایش اتفاق افتاده بود نوشت و نام اثرش را Le Petit Prince (شازده کوچولو) گذاشت. اگزوپری ۴۴ سال زیست و در سانحه هوایی کشته شد. زبان اصلی رمان اگزوپری فرانسه است. او رمانش را اولین بار در امریکا منتشر کرد.
شازده کوچولو از بهترین کتابهاي قرن بیستم محسوب میشود. این رمان به بیش از ۲۵۰ زبان دنیا ترجمه شده و خوشبختانه بارها مترجمان ا
نخستین رمان نوشته شده درمورد ابوذر غفاری، صحابه بزرگوار پیامبر (ص).
این کتاب، دومین جلد از چهارگانهی نصرالله قادری است که برای چهار صحابه پیامبر (ص)، یعنی سلمان، ابوذر، بلال و مقداد، نوشته شده است.
مهمترین مسئله در درخشندگی این اثر، قلم بسیار زیبا و هنرمند نویسنده است، که مخاطب را با کلمات بازی میدهد و در عین حال چنان روان و ساده نوشته شده، که از خواننده توان زمین گذاشتن کتاب را میگیرد.همچنین، عدم به کار بردن کلمات ناآشنا، روای
امروز تولد خواهرم بود، از صبح کلی به خودم رسیدم و بهترین لباسم رو پوشیدم.
خواهرم میگفت عالی شدی، شیطون میخوای من به چشم نیام؟
خندیدم و تو دلم گفتم حیف هیچوقت به چشمِ اونی که باید، نیومدم.
عصر که شد مهمون ها یکی یکی اومدن، خواستم درو ببندم که باهاش روبرو شدم. فکر کردم مثل همیشه توهم زدم اما نه.انگار واقعا خودش بوداما آخه اون که قرار نبود بیاد.
خودمو زدم به کوچه علی چپ و دعوتش کردم بیاد تو، سرشو انداخت پایین و وارد شد. تو کل مهمونی زیر چشمی نگ
چند وقت پیش که رفته بودم تو گروه ترجمه، یه مسابقۀ ترجمه گذاشته بودن که واقعا ساده بود، منم شرکت کردم؛ اما اصلا بهم مزه نداد. وقتی با م دربارۀ رمانهايی که خوندیم صحبت میکنیم نمیآم هرچی مقالۀ تخصصی در زمینۀ ادبیات داستانی خوندم براش تکرار کنم. راستش دیگه وقتی که با ن میرم کافه منچ بازی نمیکنم؛ چون اصلا بلد نیست و اون برد هم بیمزه میشه. از این نمونهها کم نیست و غرض از گفتنش این نیست که نشون بدم خیلی فهمیدهام و اینجور حرفا، نه. قضیه
مردی که عاشق همکارش میشود و زن به عشق او جواب رد میدهد، دورهای نقاهت را می گذراند و احساسات خود را زیر و رو میکند تا مرهمی بیاید بر این درد
کتاب برخلاف اینکه رمان نیست اما سیر منطقی دارد، حرفهاي شاید تازه، و البته صادقانه
من کتابشو دوست داشتم. ولی راستش رو بخواید به مرد حق نمیدم که انقد ناله کنه! طرف تو همین کتاب حداقل از پنج شیش تا عشق قبلیش و زن طلاق دادهش حرف میزنه. واقعا دلم میخواد ببینمش بزنم زیر گوشش. همهی رو امتحان کر
آخر سالی افتادم به جون وبلاگ و همه عکس هاي پست هاي قبلی رو پاک کردم. جدیدا بیشتر رمان می خونم و به این نتیجه رسیدم که زیباترین تصاویر آنهايی نیستند که با چشم میبینیم بلکه اونایی اند که نویسنده برامون تصویر سازی کرده.
این نتیجه گیری جدید سبب شد که من دیگه عکسی توی وبلاگ منتشر نکنم و صرفا فقط بنویسم و بنویسم و این نوشتن رو هم برام سهل تر میکنه. دیگه دغدغه گرفتن عکس و ادیت کردن و بارگذاری و قس علی هذا وجود نداره و راحت تر هر چی به مغزم میرسه انجا جا
مجرم شناخته شدم،اما من.خوشحال بودم
میگفتم مجرمم و با افتخار به جرمم اعتراف میکنم.
ولی چیزی شنیدم که فرو ریختم، خنده هايم تمام شد و میدانم که تا مرز جنون آنی رفتم.
میخواستند مجازاتم کنند.ترسی از مجازات نداشتم، ترسم از نوع مجازاتی بود که میخواستند برایم بنویسند.
گفتند مجازات تو فرق دارد،مانند جُرمت.
سکوت کرده بودم، قلبم میتپید و.
گفتند جُرم تو آسمانیست چون خطای تو دوست داشتن است.عشق به غیر انسان.به فرشته.فرشته ای که بودنش در میان انسا
۱. تاکنون بیش از ۱۲۹ میلیون کتاب متفاوت به چاپ رسیده است.
طبق آمارهاي گوگل ۱۲۹۸۶۴۸۸۰ عنوان کتاب تا سال ۲۰۱۰ در سراسر دنیا به چاپ رسیده است.
"حتما این عدد تاکنون افزایش پیدا کرده پس میشه مطمئن بود که انتخاب هاي زیادی برای مطالعه داریم."
۲. گرانترین کتابی که تا امروز فروخته شده ۳۰.۸ میلیون دلار قیمت داشته است.
بیل گیتس با پرداخت ۳۰.۸ میلیون دلار مجموعه خطى لستر (دستنوشتههاي لئونادو داوینچی) را خریداری کرد.
"اما خیلی نگران نباشید چون اح
یکی از استادامون برامون کتابی گرفتن که از خود نویسنده به دست ما رسیده؛ که از قضا خود ایشون داخل کتاب یه چیزایی یادداشت کرده؛ برای من خیلی هیجان انگیز بود که یادداشت مستقیم نویسنده رو بخونم. بنابراین اون کتاب که دست نوشته نویسنده رو داشت خودم برداشتم. و خدا رحم کرد که خودم برداشتم؛ چون یکی از همکلاسی هام گفت من اگه باشم پاکش میکنم خودم مینویسم. فکرشو کن میخاست دست خط نویسنده کتابو پاک کنه!!!!
یه رسم خیلی خیلی خوبی تو کشورهاي اروپایی هست که نو
توی هفتهای که گذشت برندۀ بوکر بینالمللی سال ۲۰۱۹ معرفی شد. از بین شش رمان کاندید امسال، سیدات القمر بود که تونست جایزه رو به نویسندۀ عمانی خودش، جوخة الحارثی، و مترجم آمریکاییاش، مارلین بوث، برسونه. این اولینباره که یه اثر عربی جایزۀ بوکر رو میبره.
تا قبل از سال ۲۰۱۶، جایزۀ بوکر فقط به آثار رماننویسهاي بریتانیایی و بعضی از کشورهاي متحدالمنافعش تعلق میگرفت؛ اما از این سال به بعد، بخش آثار بینالمللی بوکر هم تشکیل شده و آثار
کتاب مذکرات طفلة (خاطرات دختربچه) رو امسال از بخش کتب عربی نمایشگاه بینالمللی خریدم و یکی دو ماه پیش خوندمش. کتاب اولین رمان نوال السعداوی بوده؛ البته منظورم اولین رمان چاپشده نیست، اولین رمانی که نوشته. اونطور که خودش تو مقدمۀ کتاب گفته سال اول دبیرستان که بوده دبیر زبان عربیشون تکلیفی میده که یه انشای سهصفحهای با موضوع آزاد بنویسن و نوال سعداوی هم طی یه هفته یه دفتر رو پر میکنه و اسم نوشتهاش رو هم میذاره مذکرات طفلة اسم
قلم برصفحه سرگردان عشق استودفترسفره دارخان عشق استیتیم شهرمکه شد پیمبر؛همانکه صاحب قرآن عشق استاگرگفتندابترکوربودندکه زهراگوهرتابان عشق استپسرعمش ابل ایتام آنکه خودش بابای فرزندان عشق استکریم ومهربان ودست دلبازحسن بانی هراحسان عشق استوآن نامی که سرخط جنون استحسینم وای سرگردان عشق استعجیب است اینکه بیماراست سجاددوای دردبی درمان عشق استامام باقرآن علامه دهردبیردانش آموزان عشق استکسی کز دست صادق آب خورده استمرید مردباایمان عشق اس
قلم را به دستِ دلی سرگشته دادم و دل باز هم، سررشته ی کلام را برد به سمت تو.
تویی که،عمر مرا؛ هر روز کهنه تر می کند عشقت؛ و من در عشقت می میرملطفا چند قدم پیش تر برو تا دل آرام را، بنگری.
آنجایی که جایی برای ایستادن نیست و رفتن، تنها راه ماندنِ ابدیِ یک عاشقانه است.فقط کمی بیشتر نگاهم کن.روزهاست، روی این صفحه خاکستری، حرفی از عاشقانه هاي ناب نیست! و منِ خسته و دلبسته به دنیا را، هیچ کس نمی فهمد.تو هم حالم را نمی فهمی دلِ من.
نمی دانی چه می گ
بینوایان
- ویکتور هوگو، شاعر، نمایشنامه و رماننویس فرانسوی در قرن نوزدهم (۱۸۸۵ ـ ۱۸۰۲) یکی از مشهورترین داستاننویسان رمانتیک این قرن است.
پدر وی از فرماندهان ارتش ناپلئون بود. ده ساله بود که مادرش از پدرش طلاق گرفت. چند سال بعد با اینکه مادر هوگو میخواست او وکیل شود اما ویکتور دنبال نویسندگی رفت.
ادامه مطلب
و اما رمان و داستان شخصیت محور.
از رمانهاي ماجرا محور زیاد گفتیم. ولی اغلب کسایی که کمتر کتاب میخونن،
میگن که آیا نمیشه همۀ این حرفها رو با دیدن فیلم و سریال هم تجربه کرد؟ آیا جلوههاي
ویژۀ سینمایی بهتر نمیتونه کلاسهاي جادوی سیاه هاگوارتز رو بهمون نشون بده؟ آیا بهتر
نیست به جای اینکه ده تا صفحه توصیف بخونیم تا بفهمیم وسط جنگهاي جهانی چه خبر
بوده، اسلحه به دست بگیریم و برای نجات سرباز رایان به میدون جنگ بریم؟
من فکر میکنم اقتب
"مادر! شاهکار عجیبی است. نه فقط به خاطر فضاسازیهاي بینظیر، پیرنگهاي داستانی دیوانهوار و کارگردانی مریضی که دارد. نه فقط به خاطر این که میتواند نه داستانی چند لايه بلکه سکهای دو رو را نشان مخاطبانش دهد. نه فقط به خاطر این که در عین روایت داستانی ادیسهوار، به مهمترین عناصر چنین قصههايی خیانت میکند." مادر! روایتی است متفاوت اما شامل همهی کلیشههاي این سبک فیلمسازی، آن هم عمدا و برای منحرف کردن بیننده. آرنوفسکی در این فیلم، با
انکحتُ. عشق را و تمام بهار را !
زوّجتُ. سیب را و درخت انار را !
متّعتُ. خوشهخوشه رطبهاي تازه را
گیلاسهاي آتشی آبدار را !
هذا موکّلی.: غزلم دف گرفت، گفت:
تو هم گرفتهای به وکالت سهتار را !
یک جلد. آیهآیة قرآن! تو سورهای!
چشمت قیامت» است! بخوان انفطار» را !
یک آینه. به گردن من هست. دست توست،
دستی که پاک میکند از آن غبار را
یک جفت شمعدان.؟! نه عزیزم! دو چشم توست
که بردریده پردة شبهاي تار را !
مهریّة تو چشمه و باران و رودس
به این امر معتقدم هر وقت احساس کردم که استاد صبر شدم در چندقدمی لبریز شدن کاسهاش هستم، و بله. تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم.
دلم میخواد همهچی رو ول کنم و زندگی یکساله تو روستای آباء و اجدادیام رو شروع کنم؛ البته سال اول آزمایشیه.
یعنی یه جوری خودم رو با کار خفه کردم که میترسم از هرچی کتاب و متنه زده بشم؛ بدیاش اینجاست که هیچ اجباری درکار نیست، صرفاً انتخاب خودمه. بدیاش اینجاست که زندگیام داره تکبعدی میشه.
با اینکه
درباره این سایت