قیامت است خدایا؟،صداي صور کجاست.؟
تمام زنده ذلیلیم ، دلِ جسور کجاست.؟
به زخمه ی چه کنم های شهر گم شده ام
کجاست کوی صفا، خانه ی سُرور کجاست؟
شدند خیلِ خلایق مرید گوساله
کجاست موسیِ عمران و راه طور کجاست.؟
چقدر یوسف ما زخمی یهودا شد
زِ چاه تا به زلیخا پلِ عبور کجاست .؟
صداي تیشه ی فرهاد را کسی نشنید؟
کجاست عزتتان!؟شوکتِ غرور کجاست؟!
شبِ سمور نخواهم در این هجومِ بلا
برای یک شب راحت، لبِ تنور کجاست ؟*
مرا چنین منگر ! روزگار بد تا کرد.!
ملامتم مکن ای ی
ذکر و دعا برای امان از عذاب جهنم :
رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ
غَرَامًا إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاما(پروردگارا عذاب جهنم را از
ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پر دوام است چرا که جهنم بد جایگاه
و بد محل اقامتی است)
با دستگاه Golden Sense كه به طور اختصاصی برای قطعات طلا، سكه ها و دیگر فات كوچك توسعه یافته است، شما به آسانی خواهید توانست اهداف مورد بررسی را در اعماق كه دیگر ردیاب ها نمی توانند دسترسی داشته باشند را شما كشف كنید. حس گر طلایی تنها برای یافتن قطعات طلا، سكه و دیگر فات نمی باشد بلكه همچنین كوچكترین فات را در اعماق باور نكردنی كه دیگر ردیاب ها نمی توانند دسترسی داشته باشند را از دست می دهد. به طور خاص در حفره هایی كه ثروتمند (غنی) هستند، ق
با دستگاه Golden Sense كه به طور اختصاصی برای قطعات طلا، سكه ها و دیگر فات كوچك توسعه یافته است، شما به آسانی خواهید توانست اهداف مورد بررسی را در اعماق كه دیگر ردیاب ها نمی توانند دسترسی داشته باشند را شما كشف كنید. حس گر طلایی تنها برای یافتن قطعات طلا، سكه و دیگر فات نمی باشد بلكه همچنین كوچكترین فات را در اعماق باور نكردنی كه دیگر ردیاب ها نمی توانند دسترسی داشته باشند را از دست می دهد. به طور خاص در حفره هایی كه ثروتمند (غنی) هستند، ق
وقتی میمیریمما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟و بعد از غسل دادن میگویند: جنازه کجاست؟و بعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم،بعد از مرگ فراموش میشه؛مدیر، مهندس، مسؤول، دکتر، بازرس. زخاک افریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هر گاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هر گاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتادهایم.
ملت عشق (الیف شافاک)
پ ن: کدومامون تو بهشت زندگی میکنیم؟!
در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم میفروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود میکردند.فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج میبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد، تا اینکه فکری به سرش زد.به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!مرد دانا گفت: بله جهنم.کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه
ادامه مطلب
چقدر دلگیره زندگی توی روزها و دنیایی که از رسیدن به عشقت نا امیدی میتونی حس و حال فرهاد رو بعد از اینکه کوه رو کند و امیدوار به وصال یهو خبر مرگ شیرین رو شنید و تیشه بر سر فرق سر زد رو درک کرد.مثل شیرین فروخفته در آغوش کسیناله ی تیشه ی بی حاصل یک فرهادم
گاهی تا سه صبح بیدار و به اجبار ساعت هفت برپا!گاهی هم اینقدر نخوابیدم تا اینکه یهویی خوابم برد و وقتی پاشدم باید عصرونه میخوردم بجای صبحونه،زندگی همینطوریه دیگه نباید سخت گرفت یه روز چشا پر پف و خستگیه یه روز نیست.ریلیشن شیپ،دیت،کار،هنرستان،آزمون مرداد.
● مردی که بهتازگی مُرده بود، پشت دری بزرگ منتظر بود تا در جهنم ثبتنام کند؛ دقایق بسیاری منتظر ماند و بعد ساعتها و روزها و ماهها و سالها بههمین منوال گذشت، سرانجام از کسی در آن حو
بسم الله الرحمن الرحیم
پدر و مادرعزیزم خیلی دوستتان دارم ولی بداخلاقی و بدخویی شما باعث نابودی بنیان مقدس خانواده می شود ، اگر خداوند کوچکترین نظری بر ما نداشت و دیگر بد خوییتان را تحمل نمی کردم فقط خودش میداند چه بلایی به سرمان می آمد خدایی نکرده؛ همانا خداوند بزرگ فرموده است که اگر او را فراموش کنید و[ به بی احترامی و رعایت نکردن حق و حقوق اعضای خانواده و همه انسانها] ادامه بدهید اوهم شمارا فراموش میکند[ به دست شیاطین می سپارد] پس لطفا موا
و روش های برطرف كردن آنیكی از مشكلاتی كه معمولا افراد در مورد یخچال فریرز هایشان مطرح میكنند صداي بلند و شنيده شدن صداي نویز از آن است، شنيده شدن صداي نویز از یخچال فریزر یك مسئله معمول است كه هیچ كاری برای كمتر شدن این صداها نمیتوان كرد، اما اگر صدا از حد طبیعی بیشتر باشد به معنی وجود یك مشكل در آن است كه میتوان آن را رفع كرد. در ادامه این نوشته به برخی نكات برای برطرف كردن این صداها اشاره میكنیم.
نمایندگی تعمیر یخچال دووعلت صداي
به جهنم که نیستی! مگر مغول ها یک قرن ِ تمام حمله نکردند؟ مگر نگذشت!؟ نبودن ِ تو هم می گذرد! به هیچ کجای جهان هم بر نمی خورد؛ فقط یک تکه از دل ِ من کنده می شود و از دست می رود! فدای سرت، مگر نه!؟ به جهنم که نیستی، کافه گودو هست، فرانسه با شیر، تابلوهای ساموئل بکت، ماشین تحریر شکسته و خرابِ آن گوشه هستند؛ می شود بنشینم پشت یکی از میزها و شعری خط خطی کنم بر کاغذی! به جهنم که هرگز این نوشته را نمی خوانی! ژوزف تورناتوره و جیم جارموش اصلا همه ی فیلم هایشان
فقط بغلم کن مثل اون روز،بدون هیچ حرفی،میخام تو این جهنم زنده بمونم،میخام ادامه بدم،مهم نیست که دیده نشدم مهم نیست که پذیرفته نشدم،مهم نیست که تحقیر شدم،ولی مهمه که تو الان کنارمی، لطفا دستامو محکم تربگیر،توی این جهنم جلوی همه محکم بغلم بکن.:)
یکی از فیلم هایی که نفس را در سینه هر بیننده ای حبس می کند فیلم the descent است. این فیلم سینمایی که تا کنون دو قسمت از آن ساخته شده به طرز عجیبی با روح و روان بیننده بازی می کند. داستان در مورد چند زن ماجراجو است که تصمیم میگیرند آخر هفته را در غاری بگذرانند که تا کنون کسی کشفش نکرده.
این غار به اعماق زمين راه دارد و چندین ورودی و معابر زیادی دارد. پس از کمی گشت و گذار متوجه می شوند که آنها در غار تنها نیستند و موجوداتی انسان نما نیز در زیر زمين زندگی م
سالهای قبل وقتی در مورد انقلاب ها فکر میکردم و میخواندم و گاهی بحث هم میکردم
مدعی بودم در دنیا فقط میتوان یک انقلاب جدی را دید که در بررسی مولفه های یک انقلاب بتوان سربلند بیرون بیاید و به معنای واقعی کلمه انقلاب خطاب شود.
بی راه هم نمیگفتم در میان انقلاب های هیجانی و فاقد تئوری دنیا انقلاب اسلامی حرف های زیادی برای گفتن داشت.
انقلاب ها عموما نیاز به مانیفستی برای راه و مشی خود داشتند، احتیاج به جماعتی نخبگانی که هم در تصدی امور و هم تئوری پ
بنام خالق هستی
چرا باید رنج بکشیم؟ (دلیل سوم)
برای اینکه تاحدی بفهمیم جهنم چه خبر است!» و از آن دوری کنیم
#چگونه_آسودهتر_زندگی_کنیم؟ج9
اگر جهنم را بفهمی؛ دیگر نیاز نیست با رنج و مشکلات به تو بفهمانند!
چرا مشکلات مؤمنین در دنیا بیشتر از دیگران است؟ راه کمشدن این مشکلات چیست؟
استغفار، غم را از بین میبرد، بلاها را کم میکند و آرامش میآورد
گاهی رنج برای این است که خراب و فاسد نشویم، گاهی برای این است که خرابیهای وجودمان درست شود
______________
#
از صداي نفس نفس زدنتهمسر تو چقدر شاکی بودشده پیراهن تنت تازهمثل آن چادری که خاکی بود**تا صدايِ غریبی ات نرسدبا کنیزانِ خانه کف میزدناله ای از مدینه فاطمه وناله ای حیدر از نجف میزد**و کنیزی که آب آورد وتو به یادِ هلال افتادیهمسرت کاسه را شکست و سپستشنه مثل حسین جان دادی**در میانِ تمام معصومیندر مقاتل مُوَرخان دیدنددر عزای حسین و تو تنهادشمنان کف زدند و رقصیدند**پیکر تو ز پشت بام افتادولی آقا به خون نشسته نشدبه لبِ پلّه خورد لبهایتولی دندان تو
همسر. همونی که کنارش انگشتتو ت میدادی بیدار میشد. این روزا اونقدر خستهس که یه ساعت تمام کنارش ناله زدم و بیدار نشد!!!
+ ولی من اگه خدا بودم مریضی نمیآفریدم!! . شایدم میآفریدم! ولی خب انصافا آدم وقتی سالمه خب خوشحاله که سالمه دیگه. وقتی هم مریضه به جون خودم قدر سلامتی رو نمیدونه!!! صرفا ناشکری میکنه و ناله میزنه!!
رفته بودم فوتبال پسرها را نگاه کنم . هیچکدام از دوستهایم با من فوتبال بازی نمیکردند پسرها هم مرا به بازی راه نمیدادن ،من هم همیشه ناچار بودم فوتبالشان را با فاصله بنشینم به تماشا .
توی کوچه بغل کوچه مان بازی بود رفتم زیر سایه درختی که جلوی خانه ای کاشته بودن نشستم و استتار کردم ، بازی شروع شد پسرها همسن خودم نبودند این بار تقریبا شونزده ساله بودند یا شاید هم بیشتر من هم بیشتر از شش سال سن نداشتم ، دعوایشان شد وسط بازی خواستم فرار کنم ولی ج
سلطان محمود غزنوی شبی هر چه کرد خوابش نبرد. غلامان را گفت: حکما به کسی ظلم شده او را بیابید. پس از کمی جستجو غلامان باز گشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد دادخواهی نیافتیم. اما سلطان را دوباره خواب نیامد. خود برخاست و با جامه مبدل بیرون شد. در پشت قصر و در کنار حرمسرا ناله ای شنید که خدایا ! محمود اینک با ندیمان خود در حرمسرا نشسته و نزدیکی قصرش اینچنین ستم می شود.سلطان گفت: چه می گویی؟ اینک من محمودم و از پی تو آمده ام . بگو قصه چیست؟آن مرد گفت:
شب، چشمان اسبان که در شب میلرزند،شب، چشمان آب در کشتزاری خفته،شب در چشمان تو، چشمان اسبان، که در شب میلرزند،در چشمانِ آب پنهانی تو.چشمان آب برکه،چشمان آب چاه،چشمان آب رؤیا.سکوت و انزواچون دو حیوان کوچک بههدایت ماهاز این آبها مینوشند،از این چشمان.اگر تو چشمانت را بگشاییشب دروازههای خزهاش را میگشاید،قلمرو پنهانی آب دروازههایش را میگشاید،آبی که از دل شب چکه میکند.و اگر آنها را ببندی،رودی، جریانی بیصدا و آرام،به درونت
دیروز کتاب میشل اوباما رو میخوندم و به داستان قابل فکری رسیدم. باراک اوباما زندگی سخت و پر از بی توجهی والدینش داشته؛ ولی هیچوقت درگیر اونها نبوده و در عوض همش به فکر تغییرات مثبت در آینده بوده. بعلاوه انسان خوشحال و رو به رشدی هست.
با یه برآورد حال خودم، دیدم دوست دارم یه تغییرات اساسی تو حال روز خودم بوجود بیاورم.
احساس خوشبختی و نشاط، یک ویژگی درونی هست و برعکس اون هم احساس خراب بودن اوضاع و سخت بودن زندگی و مظلوم بودن و غمگین بودن و خسته
به نظرم بچهها موجودات عجیب الخلقهای هستند، موجوداتی که نه معنی گرما را درک میکنند و نه سرما!
بچه که بودیم تابستانهای گرم تیر و مرداد و شهریور که از مدرسه فارغ می شدیم با بقیهی هم سن و سالها وسط کوچه بازی میکردیم، اکثریت بچههای هم سن و سال من پسر بودند، از این سر کوچه بگیر تا آن سرش شش تا هفت پسر ریز و درشت بودند که فاصلهی سنیشان با من بین ۱ تا ۳ سال بود پس به ناچار من هم به جای خالهبازی و عروسکبازیهایهر روزه همبازی پسرها
امروز به مامان میگم : مامان، به نظرت نامنظم بودن من بده؟
میگن : آره
میگم: حافظ میگه فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟ این خار منه مامان :)) اشکال نداره زیاد :))
میگن: ما گل که میخریم با سر قیچی خار هاشو جدا میکنیم
من :))))
زنگ زدم به آبجی بزرگه. میگم چه انتقادی داری به من؟
میگه چه یهویی. چه انتقادی؟
میگم هرچی! چه بدی ای دارم؟
میگه هیچی یادم نمیاد
میگم نامنظم نیستم؟
میگه نه. اون که بدی نیست.
خندیدم. میگم : میخواستم برات بخونم فکر معقول بفرما، گل بی خا
همیشه از رشتهی دانشگاهیم ناراضی بودم و از تمام مشتقاتش گریزون: اساتیدم، ساختمون سه، تمرینهای تحویلی، پروژههای زوری، آزمایشگاهها، روپوش سفید، مقاومت و مولتیمتر، جزوههایی که مثل پوست پیاز برگه برگه شده بودند و حضور و غیاب.
مجموعهی اینها برای من شده بود یک تبعیدگاه. بجای بودن در حوزههایی که توش خوبم، تبعید میشدم به کلاسهای بیجان کامپیوتر. آدمهای کامپیوتری با منطق صفر و یک خو گرفته بودند و توی اون محیط، هنر که نه صفره و ن
از جمله فواید تابستان برای یک دانشجو این است که حالا می تواند با خیال راحت به دنیای شب بیداری» پا بگذارد.نه دیگر نگران کلاس بیهوده هشت صبح است و نگران امتحانی که خرابش کند!!می تواند پشت میز دوست داشتنی اش بشیند و و کتابی باز کند و در سکوت بینظیر شب غرقش شود. می تواند لپ تاپش را روشن کند و فیلم نابی ببیند.می تواند از پنجره اتاقش به بیرون خیره شود و به صداي جیرجیرک ها گوش بسپارد.می تواند قلمی بردارد و دفترچه خاطراتش را باز کند و از اعماق ذهنش خاط
داشتم بلاگ مجید گروسی رو میخوندم یه پست داشت که میگفت دوباره دارم زیاد پست میزارم یعنی که احتمالا از دوستام دور شدم اینو من به شدت تو خودم حس میکنم یعنی مثل اینکه مقداره ثابتی روابط اجتماعی توم وجود داره که باید خالی شه و اگه نتونم رو دوستام خالیش کنم میام روی بلاگ میریزمش که شامل چس ناله و اینا میشه
خلاصه این که پست نیزارم از نظر خودم خیلی خوبه و همش به خواطر دوست های جدیدیه که پیدا کردم
بلاگ مجید هم اینه magaroo.blog.ir بعد خیلی ادم خفنیه ولی خو
تواتر قسیم جهنم و بهشت بودن امیر المومنین علیه السلام
شیخ الاسلام علامه مجلسی قدس الله روحه الشریف مینویسد:
ولا شك فی تواترها، ولا یریب عاقل فی أن من كان قسیم الجنة والنار لا یكون تابعا لغیره ، وكیف یجوز عاقل أن یكون الامام محتاجا فی دخول الجنة إلى إذن أحد من رعیته ؟ مع أنه لا یخفى على منصف تتبع الآثار أن من تقدم علیه كانوا أعداءه ، وقد اشتمل تلك الأخبار على أنه یدخل أعداءه النار ، فالحمد لله الذی رزقنا ولایته وولایة الأئمة من ذریته الأخیا
بی ربط نوشت شاید هم با ربط:
غیر از تو ای خدا به کسی رو نمیزنمجز در مقام قرب تو زانو نمیزنمبا کشتی شکسته ز امواج معصیتجز در کرانه های تو پهلو نمیزنمخواهی مرا بری به جهنم ببر ولیاین را بدان که بانگ هیاهو نمیزنم.پ.ن1:به کجا می شود فرار کنم؟بدتر از متهم زمين خوردمحیف آن دست که مرا بزنینزده؛ من خودم زمين خوردمپ.ن2:زندگی فهم نفهمیدن هاست.پ.ن3:این روزها هم میگذرد.#الحمدلله
از پنجرهی پاویون طبقهی ششم بیمارستان فرخی زل زده بودم به نورهای زرد و نارنجی شهر، به گرگ و میش هوا. بعد فکر کردم چند ماه دیگر من هم روی این تختها و خوشخوابهای فنری جوری خوابم میبرد که دخترهای تختهای کناری. فکر کردم چند ماه دیگر این شب تا صبح بیدار ماندنها جوری برایم عادی میشود که بیدار بودن در طول روز. فکر کردم چند روز دیگر که بگذرد من هم عادت میکنم به صداي نالهی آدمها، به بوی خون، به رفتارهای ناخوشایند پرسنل بیمارستان، ب
بازی دیشب یک برد تمام عیار بود، یک لذت جوشان درون رگهای ایران،یک امید در اوج ناامیدی!
یوزپلنگان ما دیشب یک گل از قهرمان جام ۲۰۱۰ خوردند و یک لایی به قهرمان جهان زدند! برای نگه داشتن یک توپ درِ دروازه زمين خوردند تا زمين نخوریم و با افتخار به خود ببالیم.
دیشب همه اشک شدیم و چکهچکه باریدیم،نه چون باخته بودیم، چون در این باخت بازنده نبودیم!
القصه دیشب تمام بچههای ایران بدون آفساید،بدون خطای هَند گل شدند،در اوج به وسط دروازهی قلب ما خوردن
امروز به دعوت بابا اهالی خانواده یعنی زن و بچه و دامادین رو دعوت کردن ارم شیشلیک خورون
اینقدر خوردم که جا نداشتم داشتم میمردم
بعد از ناهار هم رفتیم با حمید آبمیوه خوردیم!
شب هم با مامان فالل و حمید رفتم پاژ چندتا چیز میزی خریدیم شام خوردیم برگشتیم. بابا رفته بودن خونه عمه جون امیررضا و فاطمه و سینا هم رفته بودن باغ یکی از فامیلای سینا
پ.ن: من هیچ انگیزه و آرزویی ندارم برای ادامه زندگی به جز خانواده م.
هرچه قدر انگیزه کمتری پیدا میکنم وابستگی
برای انسان از حیث روابط چند گونه ساحت وجود دارد :
1-رابطه انسان با خودش
2-رابطه انسان با خدا
3-رابطه انسان با جهان
البته ماتریالیست ها (ماده گراها )از آنجایی که به خدا اعتقاد و باور ندارند خدا و جهان را یکی می دانند و از آن به طبیعت یاد می کنند.
وزن كلی- lbs 5/5 (5/2 كیلوگرم)
فركانس- 730 ضربه در هر ثانیه، قابل تنظیم
دو سال گارانتی
مونتاژ آسان قطعات با همدیگر
سرعت در چك كردن ویژگی آهن و قابل تنظیم در تفكیك
نشانگر LED: نشان دادن قدرت سیگنال و محیط جاری
پیمایش فركانس: كارایی بالا در حذف مداخلات RFI
اسپیكر خروجی: ساخته شده برای عمل در جستجوهای بدون هدفون
تنظیم ساده برای تازه واردین یا شكارچیان گنج باتجربه
حذف كردن سیگنال های ناخواسته ی محیط به آسانی، با استفاده از تنظیم مجدد صدا
پیگیری خط زم
وزن كلی- lbs 5/5 (5/2 كیلوگرم)
فركانس- 730 ضربه در هر ثانیه، قابل تنظیم
دو سال گارانتی
مونتاژ آسان قطعات با همدیگر
سرعت در چك كردن ویژگی آهن و قابل تنظیم در تفكیك
نشانگر LED: نشان دادن قدرت سیگنال و محیط جاری
پیمایش فركانس: كارایی بالا در حذف مداخلات RFI
اسپیكر خروجی: ساخته شده برای عمل در جستجوهای بدون هدفون
تنظیم ساده برای تازه واردین یا شكارچیان گنج باتجربه
حذف كردن سیگنال های ناخواسته ی محیط به آسانی، با استفاده از تنظیم مجدد صدا
پیگیری خط زم
شنيده ها حاکی از اونه که همه فک میکنن من از مرز ازدواج گذشتم و در واقع خیلی وقته که رد کردم.دلم به حال خودم میسوزه از اینکه اینجا تو چنبن فرهنگی بزرگ شدم .آخه ببخشید ها قرار نیست هر .از اون ور اومد باهاش وصلت کرد که.به جهنم که هم خونه داره هم ماشین هم شغل پر درامد !!!دیوانه شدم از دست این زندگی. دم خدا گرم که تنهایی رو برا خودش پسندید.اقا ایهاالمردم!! منو به حال خودم بزاریدشما ول کنید من زندگی میکنم .یه خورده به کار خودتون رسیدگی کنید به خدا اون دن
عَصرِ عُسر هاىِ بدونِ یُسر، همه چیز زیرِ سرِ "ناظم" خودمان است، لحظه "سرد و یخ زده" نواخته شدن سیلى در گوشِ انسان، شبیه سوزش کفِ دست ها از شلنگ و خط کشِ چوبى معلم، تجربه داغ شدن و تاول زدن کفِ پاها از شدت ضربه هاىِ شلاقِ زیرِ چوبِ فلک: و دیگر گندش درآمده، خاطراتِ مدرسه در موزه ها خوانده مى شود، دیگر هیچ انسانی، کودکش را به "مدرسه" نمى فرستد، دانش ها به انتها رسیده اند و چیز تازه ای براى آموختن و یادگیری وجود ندارد، انسان در گذر تاریخ به این نتیجه
خدا، شیطان، فرشته، بهشت، جهنم و روز داوری تمام فکرش را به خود مشغول کرده است. حال آنکه همه از دریچه مرگ میگذرند. اما چرا به این سادگی از کنار خود این دریچه (مرگ) میگذرد و به دنبال چیزهایی است که شاید در فراسوی آن باشد؟ چرا به نفس بودن چنین دری توجه نمیکند در حالی که تنها حقیقت ملموس و قطعی جهان است که بر تمام هستی جهان سایه افکنده است. از مرگ ستارگان و کهکشانها گرفته تا مرگ گیاهان و جانوران روی زمين تا فرسایش سنگها و کوهها تا مرگ و ف
باغ راه ایرانی کیش : مجموعه بزرگ باغ راه ایرانی با 32 هکتار مساحت، یکی از جدیدترین جاذبه های گردشگری برای توریست های تور کیش است. این مجموعه شامل هشت باغ ایرانی، نه دروازه به همراه آثار تاریخی شهرهای مختلف ایرانی و بسیاری برنامه های مختلف سرگرم کننده می باشد. هدف از ساخت مجموعه باغ راه ایرانی، شناخت جاذبه ها و فرهنگ اقوام مختلف کشور نه تنها برای توریست ها و گردشگران داخلی، بلکه خارجی است. آثار این مجموعه از میدان سعدی با دروازه قران در ش
نورپردازی این پل که دروازه ورود به پارک Balboa می باشد، یک چالش حرفه ای بود که نیاز به یک استراتژی نورپردازی ماهرانه داشت. پل Carbillo در سال 1914 و به مناسبت نمایشگاه موسوم به پاناما-کالیفرنیا
که در سالهای 1915 تا 1916 برگزار شد، ساخته شد. این پل دروازه اصلی ورودی
به پارک Balboa واقع در سن دیگو آمریکا می باشد. در سال 2015 به مناسبت
صدمین سالگرد تاسیس این پارک تصمیم به نورپردازی این پل گرفته شد. این پل
که به سبک Spandrel (پل با دهانه های منحنی و طاقی شکل که درفضای ب
رفته بودیم سر خاک پدربزرگ مامان. طبق نوشتهی روی قبر، نود و نه سال عمر کردن و دوازده سال پیش از دنیا رفتن. من و خواهر برادرام نسل سومشون بودیم. داشتم فکر میکردم اگه چند سال بیشتر عمر کرده بودن، یا اگه مثلا خواهرم به جای بیست و پنج سالگی، تو بیست سالگی بچهدار میشد، نسل چهارمشون رو هم میدیدن. اونوقت من به شخصه به دیدن نسل دومم هم فکر نمیکنم!
آقای گفتن که بابای جوجه ممکنه نسل چهارمش رو ببینه. من حساب کردم اگه صد و دو سال عمر کنه و فرزندان و
ده دقیقهٔ آخر بازیه. همهٔ بازیکنها بهجز دروازهبان تو نیمهٔ حریفن. راستش اول فصل که برگهٔ قرار داد رو امضا میکردم، فکر نمیکردم اولین حضورم تو لیگ جزیره اینجوری بشه اما حالا نگرانی، زیبایی ومبلی رو در نظرم کوچیک کرده. تک و توک، ایستاده بازی رو نگاه میکنیم. از کادر فنی جدا میشم و میرم انتهای نیمکت کنار بچهها. موقعیتهای از دست رفته آه از نهادمون دارن بلند میکنن که بالاخره دفاع یهجا وا میده و توپ، مماس دستهای دروازهبان می
از تو پنهان می کنم رنگ صدايم را هنوزپیش چشمت می کنم گم دست و پایم را هنوز غربتم را با تو قسمت می کنم از راه دورمی پذیری دست های بینوایم را هنوز ؟ بشنو آواز مرا از سایه ها و سنگ هامردم اما نیست پایان ، ماجرایم را هنوز چیست آیا جرم انسان جز به دنیا آمدن؟آنکه می آرد نمی بخشد خطایم را هنوز؟ در زمين جایی ندارم آرزویم مردن استآسمان نشنيده می گیرد دعایم راهنور
بعد از این همه سال تو اینستاگرام فالوش کردم و یه جورایی توپ رو انداختم تو زمين اون. اما نمیدونم این که اونم منو فالو کرد به این معنیه که توپ الان تو زمين منه یا نه. به نظر میاد معلوم نیست توپ کجاست و در واقع توپ گم شده.
+ حالا شاید تولدش رو تبریک بگم و توپ دوباره بیفته تو زمينش. یه کامنته دیگه. زیر پستی که خودش گذاشته.
+ شاید هم بهش پیشنهاد بدم که هم دیگه رو ببینیم.البته این مورد دیگه گل به خودی حساب میشه.
+ دارم راجع به یه خانم ۶۰ ساله صحبت میکنم.[
شهید آوینی میگه یه زمانی واسه اینکه خودم رو روشن فکر جلوه بودم، کتاب های فلسفی غربی میزدم زیر بغل و می چرخیدم. اون روزا نشانه ی روشن فکر بودن دور دور کردن با کتاب فلسفی بود. امروز اما نشانه ی روشن فکر بودن یه مریضی خطرناک هست یعنی نق زدن، آه و ناله کردن، غر زدن، داد و بیداد کردن، آه و فغان و واویلا گفتن از دست تمام مخلوقات.
خواستم بگم این روشن فکری نیست، این یه مریضیه که اول از همه دودش تو چشم خودت میره و خودت از لحاظ روحی زندگی تلخ تری رو تجربه
فروش زمين 800 متری بر دوم ساحل چمخالهفروش زمين بر دوم ساحل زیبای چمخاله تا حدود 2 هزار مترمتراژ بدلخواه شما دارای دو بر 22*90 - مالکیت گرفته شده آماده به گرفتن سند - مدارک شسته و رفته کامل تایید شهردارییک سوییت داخل زمين با امتیازات اب برق گاز موجود - فاصلهبا دریا 20 متر - دور محصور با دیوار بلوکی و دروازهواقع در ساحل زیبای چمخالهقیمت توافقیاملاک گیلان خرید و فروش زمين باغ هکتاری خانه ویلا آپارتمان در گیلان
تیم نساجی مازندران در دیدار تدارکاتی خود برابر گل گهر سیرجان با یک گل به برتری رسید.
به گزارش
"ورزش سه"، عصر امروز نساجی مازندران در ششمین بازی تدارکاتی خود در
ورزشگاه کارگران برابر گل گهر سیرجان قرار گرفت که این دیدار تا پایان 90
دقیقه با نتیجه یک بر صفر به سود شاگردان مهاجری پایان یافت.
نساجی که تقریبا با تمام تیمهای جنوبی لیگ برتر بازی کرده است پیش از ای
صلاح کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب
هوالهادی
. یک ذره در قلب انسان شک وشبهه باشد نمیتواند ، اصلاً این راه یک راهی هست که شبهه و شک مثل کِرم میمانند از درون میخورند ( ایمان انسان را میخورند ) مگر با یقین جلو برود ، با یقین محض .
یا با یقین جلو برود و یا با یک تعبدعقل قربان کن به پیش مصطفیحسبی الله گو که اللهام کفی
عقلت را در نزد پیغمبر کنار بگذار ، انسان اینطور برود .از رسول اکرم حدیث هست که فرمودند :أکثر أهل الجنّة البُلهاکثر اهل جنت ابله هستند ، البته ابله نه آدم های احمق ، ابله
_آری ، خدا هست ؛ زیرا بدون او ، چاله ی حیات ،عمیق و عمیق تر میشود و انسان وامانده در آن گودال ، هرگز راهی به سویی نخواهد گشود ، و هرگز آرامشی نجیب برای انسان پدید نخواهد آمد و هرگز انسان ، از ته قلب ، بی دغدغه نخواهد خندید ، و هرگز دست مهربانی آدمیان به جانب فکر و بیان ، به گشادگی نخواهد رفت . من ، میپذیرم ؛ درد انسان ، هر چه هست ، محصول شک در بود و نبود خداوند نیست . فقط به دلیل بی تکیه گاهی ست .
سه دیدار ( جلد دوم ) _ نادر ابراهیمی
دستت را روی کیبورد بگذار به ستاره ها که نمی رسد لاقل کلمه ها را لمس کن، این نورهای پوچ دروغین را. با خود چه کرده ای؟ که تفنگ ها هم به سویت شلیک نمی کنند. که در هیچ جای جهان جایی نداری و هیچ شعری تنت را آباد نمی کند. گفتم گلوله و سلام کردی. گفتم شعر و ترسیدی. آه انسان هزاره ی سوم. بیا این هم امید دیگر چه می خواهی. گم شده ات هیچ جا نیست در اعماق هیچ دریایی و بر بلندای هیچ کوهی پیدایش نخواهی کرد. بوسه برای تو شروع نیست پایان این جستجو است. تو فکر می کنی ک
هیچ ظرف لبریزی را، نتوان که قطره ای دیگر بخشید، مگر آنکه تهی گردانیم ظرف را، از آنچه انباشته نموده است.هیچ جوینده ای به حکمت نرسد، مگر انکه در گام اول تهی شود از انچه، که خود را با آن انباشته است.و این با سکوت آغاز میشود.گام نخست سکوت است،سکوت به معنای خاموش کردن نجواهای درونی و قضاوتهای بیرونی فارغ شدن از انکار و تایید دیگران.سکوتی که تمام توجه را آماده پذیرش و دریافت ،موسیقی بال زدن شاهپرکی سازد که در جستجوی نور بال میگشاید.و این گام دوم
دلم بسیااااارررر بسیااااااررررر مشهد و امام رضا میخاد:( واقعامحتاج زیارتم :( (ایموجی اشک و آه و ناله و شیون و غصه )دلم میخاد برم مشهد تو یکی ار حجره های روبه روی صحن بشیم فقط زل بزنم به گنبد،فکر نکنم،حرف نزنم،فقط با تمام وجود احساس امنیت کنم.من واقعا دلم صداي نقاره خونه میخاد ، بعد نماز صبح،وقتی تازه داره آفتاب میزنه ،یه هوای خنک،صحن خلوت یادمه یه بار با فضا سازی بالا که توضیح دادم یه اقاهه هم داشت بلند برا خودش آواز دستگاه دار:) میخوند سنتی
اکثرکشورهاباتصمیمات خلق الساعه موجبات کشتاررافراهم میکردند.
دونالدترامپ باخروج ازبرجام چراغ سبزساخت بمب های اتمی رادرجهان به همه نشان میدادوباخروج ازمعاهدات آب وهوایی هم چراغ سبزگرمترکردن سیاره زمين رابه همه نشان میدادباهرتصمیم یک اتفاق خاص رخ مینمود.باحادثه یازده سپتامبروورودبه عرصه جنگ باتروریسم وحواشی امنیتی آن بیشترناامنی گسترش میافت.تعدادمهاجروبیکارومعتادافزایش میافت.ماننداین بودکه دریک تنورافرادباهم بجنگندوهرگزمتوجه گر
نشسته بودم کنار تخت و سعی میکردم بیصدا اشک بریزم. خوب نبودم و تمام غصههای عالم ریخته بود در دلم. میان اشکریختنهایم، صداي اشکریختنهای او را هم میشنیدم؛ یک صداي میومیوی ضعیف. حدودا یکساعت پیش پسرعمهام او را برده بود و انداخته بود در خیابان؛ یک بچه گربهٔ لاغروی نحیف و بیمار را! آدمهای بیرحم. از آدمهایی که با حیوانات دشمناند میترسم، از آدمهایی که نسبت به موجودات ضعیفتر از خودشان رحمی ندارند میترسم، از آدمهایی که
در قسمت هفتم از برنامه راه شیری
یک مهمان ویژه داریم. دکتر بهرام مبشر» استاد برجستهی کیهانشناسی مهمان
این قسمت از راه شیری هستند. دکتر مبشر در حال حاضر به عنوان نمایندهی
سازمان فضایی اروپا (ESA) در انستیتوی تلسکوپ فضایی هابل در ناسا فعالیت
دارد و مسؤول تصویر بردار فروسرخ NICMOS تلسکوپ فضایی هابل است. دکتر بهرام
مبشر با کمک همکاران خود در حال تلاش برای پاسخ دادن به روی سؤالات
بنیادینی مانند نحوهی تحول کیهان و به ویژه کهکشانها از آغاز
شبها به پشت میخوابید روی خنکی سرامیکهای کف اتاق، دستهایش را زیر سرش قلاب میکرد و زل میزد به نورهای متحرکی که از پنجره میافتاد روی سقف. به سایههایی که بلند میشدند و کوتاه میشدند و از بین میرفتند. چند ساعت تمام کارش همین بود که زل بزند به سقف و گوش بدهد و صدايی نیاید. شبها نمیتوانست بخوابد. به چیزی فکر نمیکرد. سرش تهی بود. بلایی داشت سرش میآمد یا آمده بود، اما نمیدانست چه بلایی. کسی را نداشت برایش حرف بزند. کسی برای
واقعا چه وضعشه.
میای درس بخونی هزار جور فکر میاد تو سرت.
از فلان استاد و فکرش راجع به تو میاد تا فلان آهنگ و اون عن آقا که حکم شیطون و دربون جهنم داره که یه سره کارش وسوسه کردنه.
کثافت حرومزاده.
خاک بر سرت.
دلم برا زنت میسوزه.
نچ نچ نچ
هوالحکیم. یکوقتی خدمت دوستان این معنا را عرض کرده ام که اگر به امام رضا " علیه السلام " امام غریب میگویند ، معنای ظاهریش اینست که در شهرشان و نزد خانواده شان نبودند ، اما یک بُعد باطنی هم دارد و آن اینکه چون امام رضا " علیه السلام " مظهر ولایت هستند و ولایت در این عالم غریب هست ، لذا اینست که امام غریب میگویند .معمولاً اولیاء خدا در این عالم غریب هستند ، تنها هستند ، همزبانی ندارند .ولایت در این عالم غریب هست ، مردم نمیشناسند ، مردم دنبال ولی نیس
صداي خندهی زنی از دورها.جیرجیرکی که اصرار به خواندن دارد.دخترکی که سعی میکند قدمهایش را با پدرش هماهنگ کند.سه تا پسر جوان به همراه پیرزنی،دارند به هم چه میگویند؟این سگها چرا دمشان کوتاه است؟میخواهم دیگر نشنوم.نبینم.میخواهم خلاص شوم،از این همه صدا.نام من کجاست؟میخواهم تمام شود.همهچیز که شبیه هیچچیز است.میخواهم بدون پروزاک بخندم،مادر.میخواهم برای همیشه خوب باشم.مثل آنوقتها که همهچیز سیاهْسرخ بود.دریا،دریا در تاری
میشه یه سری حرفا رو با یه به جهنم ساده و حتی سرسری کنار گذاشت.
دیروز یه نفر تمام تلاش کاریام از مهر نودوپنچ تا دیروز رو با کلماتی نسبتا رکیک زیر سؤال برد که خب با یه نمیفهمه دیگه، به جهنم مسئله حل شد.
برای یه سری اتفاقات به جهنم کاربردی نداره؛ چون یا خیلی سطحشون پایینه یا واقعا اتفاق بدی نیستن (که در این صورت اصلا نیازی به استفاده از این عبارت نیست) یا چی؟ نمیدونم.
دیروز اشتراکی از تمام یاهای مورد قبل توی یه مسئلۀ شخصی جمع شد و واقعیت این
میگن یه روز جبرئیل می ره پیش خدا گلایه می کنه که: آخه خدا، این چه وضعیه؟
ما یک عده ایرونی توی بهشت داریم که فکر می کنن اومدن خونه باباشون! به جای ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی می خوانبجای پا راه رفتن کفش نایک و آدیداس درخواست می کنن
هیچ کدومشون از بال هاشون استفاده نمی کنن، میگن بدون بنز یا بی ام و یا تویوتا جائی نمیرناون بوق و کرنای من هم گم شده… یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد
خسته شدم از بس جلوی
وقتی در اعماق وجودم پرسه میزنم و به خودم نگاه میکنم ، همیشه متوجه این موضوع میشوم که احساساتم بر منطقم غلبه داشته است. و حالا لشکری از منطق در مقابلِ گردانِ احساساتم صف آرایی کرده است. جنگی تمام عیار در وجودم بر پاست. و بازنده منم!
اگر همایش ها و نوشته هایتان حمع شود زمين سیستان را فرش ی کند بسیاری از شما ادعا می کنید در سرزمين سیستان دانشمند شد ه اید اثر کارتان برای بهبود سیستان کجاست اگر هست رو کنید پس این نشان می دهد علم شما عملی نبوده و فاقد کاربر د است لذا بر همین اساس است که مردم به شما اعتماد ندارندابادی (روستا ) در سیستان ----نهور
نیگا نارنجیا رو، نیگا نارنجیا رو، به زبان حال با انسان سخن میگه! پادشاه فصلها پاییز! اگه پاییز اینقدری که تو میگی خوبه، چرا همه رفته بودناشون رو میذارن واسه پاییز! پاییز همهش شبه دیگه، نصف روز غروبه! پس کدوم رنگا قراره حال ما رو خوب کنن ما مرخص شیم بریم پی کارمون! لبت کجاست که خاک چشم به راه است؟! آدم به دلش چجوری حالی کنه که اشتباه شده اونم وقتی نشده! کنار دیوار تکیه داده خیره به روبرو! وردار یه نارنجی بزن رها کن این حرفا رو! بلند شو بریم تو
دولت ژاپن با درخواست یک پژوهشگر دانشگاه توکیو برای تولید جنین ترکیبی حیوان و انسان موافقت کرد. هدف این پژوهشگر که با دانشگاه استنفورد در آمریکا همکاری دارد، تهیه پانکراس انسان برای پیوند زدن به بیماران نیازمند است.
موجودی که ترکیبی از انسان و حیوان باشد، آمیژه یا شیمر خوانده میشود و چیزی شبیه اسطورههای افسانهای یونان باستان است.
در دنیای ژنتیک چنین موجودی، ارگانیسمی است که ژنهای آن حاصل ترکیب دوگونه جاندار متفاوت است که میتوان
شعر نوحه و مداحی مخصوص محرم
اللهم ارزقنا کربلاروز و شب دارم دعا آرزومه ای خدا دیدن شیش گوشه ی کرببلاهمه رفتن کربلا به دیار نینوا اسم من از قلم افتاده خدامن و این دیده ی تر من و قلب پرشرر من و یک عکس ضریح کربلا حرم اربابم حسین صحن بین الحرمین شده فکر و ذکر و خواب هر شبمهمه سوز و ساز من اینه امتیاز من که غلام و سینه چاک زینبممیرسه تو هیئتا به مشام جان
با سینا و عمو پدرام قرار بود بریم کوهنوردی ولی مسیری که می خواستیم بریم رو نمی دونستم ، خلاصه دلهره داشتم و همین کافی بود!
خوشبختانه عمو شهرام هم اومد و یک تیم چهار نفره شدیم و رفتیم سمت پریشان، آقا مازیار زحمت کشیدن و ما رو تا قبل از روستای نعمت آباد رسوند.
هوا تاریک بود و به سمت پناهگاه پریشان حرکت کردیم، به پناهگاه که رسیدیم استراحت خلیلی کوتاهی کردیم و به سمت یال بالای پناهگاه حرکت کردیم
تا جای مناسبی برای چادر زدن پیدا کنیم. 7س از چادر زد
خواب دیدم خواب، اینکه مرده ام خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت &nb
تا جایی که میدانم رفتاری
شناختهشده برای روانشناسان وجود دارد دال بر اینکه انسان در مقابل دشواریها و صدماتی
(جسمی و روحی) که با آن روبهرو میشود، دارای آستانهای از تحمل است و برای فراتر
از آن بهدنبال ابزاری برای حفاظت از خود است یا واکنش دفاعی دارد. بهعنوان نمونه،
انسان درجهای از سرما را میتواند تحمل کند و بدون ایجاد حفاظ در مقابل سرما قادر
به تحمل فراتر از آن نیست. بهعنوان نمونهای دیگر، انسان اندازهای از درد ناگهانی
را ب
کلا امروز خصوصا این ساعتا تو مود دپرس شدیدم :(اون از آهنگ مزخرف غمگینی که صب اومدنی، راننده تاکسی گذاشته بود و تا الانم داره تو مخم تکرار میشه،
اونم از فیلمی اعصاب خرد کنب که با دوستان عزیز هم اتاقی توی سینما دیدیم و هنوزم حس بدی دادم.
و اینکه امشب آخرین شبیه که دیگه توی این خوابگاهم و این برام ناراحت کننده تره. خوابگاه کنار همه ی بدی هاش خوبی های خاص خودش رو داره، خصوصا اگه هم اتاقیای راه بیا و خوبی داشته باشی.
اینکه دیگه احتمال دیدن یکی از د
لازم نیست انسان بزرگی باشی .جثه ای عظیم داشته باشی ،شغلی مهم داشته باشی،خود انسانیت بزرگترین اتفاق آفرینش است کافی است که انسان باشیم و انسان بودن در انجام ،اعمالی است که غریزی نیست ،عادت نشده است ،تکراری نیست و خلاقانه استتمام جانوران برای غریزه ی جنسی به جنس مقابل خود توجه میکنند یا توجه را جلب میکنند اما انسان است که لذت جنسی را در همراهی با فردی جستجو میکند که ارتعاش اگاهی و احساس و ادراکش قابل تحسین باشدهمه ی جانوران بدنبال ارتزاق
کنایه رضا رفیع به اسم فرزند کانادایی مجری معروفارسال شده از سایت دیدچه نتایجی از دیگر سایت ها:کنایه رضا رفیع به اسم فرزند کانادایی مجری معروف - فیدیاکنایه رضا رفیع به اسم فرزند کانادایی مجری معروف 08:34 نقص قانون و جولان دو تابعیتی ها در کشور . کنایه رضا رفیع به اسم فرزند کانادایی مجری معروفکنایه رضا رفیع به اسم فرزند کانادایی مجری معروف 12,925 کلاکت 10.9 هزاردنبال کننده . کنایه رضا رفیع به اسم فرزند کانادایی مجری معروفکنایه رضا رفیع به رامبد ج
ما به وسیله ی تخیل میتوانیم به طرز چشمگیری نتایج بدست آمده را تغییر دهیم.
در سال ۱۹۶۰، این امکان برای انسان از لحاظ تکنولوژی فراهم نشده بود که به بیرون از جو زمين سفر کند. هر چند، ۱۰ سال بعد اولین انسان پایش را روی کره ی ماه گذاشت.
روند معجزه آسای تبدیل این رویا به واقعیت زمانی شروع شد که یک صدا، جامعه ی علمی را به چالش کشید تا هر کاری که لازم است را انجام دهند بلکه این خبر به واقعیت بپیوندد:« آمریکا تا اواخر این دهه یک انسان را به کره ماه
بازی بین تیم های فوتبال با هر یک از گروه ها با محدودیت یازده شروع می شود و
در هر صورت هشت نفر می توانند وارد زمين شوند، هر نیمه بازی و گروه برای بزرگسالان
45 دقیقه و برای 40 دقیقه جوانان است. هر گروه می تواند برای سهولت استفاده بعدی
به سه بازیکن بازگردد و جایگزین کند. هر گروه شامل یازده نفر است، طرح بازی خود را
بر روی زمين به صورت زیر است:
یکی دروازه بان است. این شخص باید نگاه مناسب و دستان خود را داشته باشد و
قلابهای تیز و تیز و موضعی لمسی داشته ب
انسانتباران بیشتر از چند میلیون سال عمر ندارند و سن انسان هوشمند نهایتا
به ۲۰۰ هزار سال میرسد. انسانها طی میلیونها و هزاران سال تغییرات
زیادی کردهاند. ولی تا به حال فکر کردهاید در آینده انسانها ممکن است به
چه شکلی در بیایند؟ آیا ممکن است قابلیت ابزارسازی انسان و فناوری او
بتواند تکاملش را تحت تاثیر قرار بدهد؟ وبسایت فیوچریزم که علاقهی زیادی
به آیندهپژوهشی دارد، با استفاده از بعضی دادههای علمی و البته مقدار
خیلی زیادی
بالاخره طلسم پارک ملت و بستنی متری هم شکست . از کی تا حالا میگفتم ها . آدم از هرچی بستنی عه اشباع میشه !سین امروز توی تست صدا پذیرفته شد و من خیلی براش خوشحالم :))) راستی رفتیم پارک !بابا کجایی که دخترت فوتبال بازی کرد !دروازه بان بود . تازه 6 تا گل هم خوردم! سر تا پام هم خاکی شد !ینی اون موقع بابا تو ترافیک بود و نبود ببینه شاهکار دختر شو ! یه دفتر طراحی گل گلی میخوام ! میخرم !
این فیلم دارای ژانر اخرامانی و منجی گرایی است و در آن صراحتا اعلام میکند که آخرامان نزدیک است و شخصیتهای فیلم هر کدام برای تحقق رسیدن یا نرسیدن این اتفاق اقدامات خاص خود را دارند و جمع بین جادوگران و پسر جهنمی و سایر شیاطین و بلاخره انسانها موجب میشود تا فیلم در هزار توی هالیود و نقشه راه آخرامان را شاهد باشیم و این بار در قالب موعد از جنس آتش انهم با نام پسر آتش که از جهنم (زمينی )به این دنیا آمده و توسط انسان یعنی پدرش در این فیلم آم
وقتی یه اشتباه و برای بار چندم!! تکرار میکنید!!!! نشینید به خدا غر بزنید و ناله کنید که چرا من؟؟؟ چرا دوباره؟؟؟ چرا چند باره؟؟؟ چرا همش اینجوری میشه؟؟؟ شما اگه همون بار اول درسی و که لازم بود گرفته بودین دوباره خودتونو تو همین چاه نمینداختین!! دروغ میگم؟؟؟
لطفا عاقل باشیم!!! سرسری رد نشیم حتی از مسائل به ظاهر ساده
هیچ انسانی کامل نیست. پس باید مراقب کسانی باشیم که مدعی هستند بیعیبونقصند.
روزی که فکر میکنیم انسان کاملی شدهایم، باید همهچیز را از اول شروع کنیم.
انسان کامل شدن سرابی بیش نیست؛ اما میتوان حداکثر تلاش را برای انسان خوبی بودن کرد.
استفان آینهورن
هنر خوب بودن
در پست قبلی گفتیم که خدا در نگاه اهل ایمان دو جنبه شناختی دارد:
شناخت ذاتشناخت صفات
ذات چیست؟ذات یکی از اصطلاحات علم منطق هست و به معنای حقیقت یک چیز(شیء) یا ماهیت.
ذات خدا چیست؟یعنی حقیقتِ خدا که به آن کُنه یا غیب الغیوب نیز می گویند.چرا؟چون قابل درک نیست.یعنی ذات خدا قابل شناخت نیست.انسان نمی تواند ذات و حقیقت خدا را بشناسد چون در دسترس او نیست.یکی از راههای شناخت اینست که انسان به موضوعِ شناخت احاطه نظری(علمی) و عملی داشته باشد که اصطلاحاً م
بسم رب القلم
- هیس!!!کمی آرام تربه دور از شلوغی های زندگیبه دور از ناراحتی هایی که بعضی ها برایمان میگذارندبه دور از چیزهایی که به دل گرفتمبیخیال.به دور از این دنیا، کمی گوش کنهیس!!!چیزی سکوت دنیا را شکسته است!نمیدانم چیستشاید هم میدانمصدايش را شنیدم یک بارشاید اما.+صداي چیه؟-یادته؟+چیو؟-گوش کنخیلی شبیه استشبیه صدايی که توی کوچه ای خلوت به گوش میرسید+وای! یادم آمد.اما آن که صداي خانومی جوان بود-هیس!!!یادت هست آن صداي ناله های آرام که از فرط کوچ
سالها و عزادار حسین علیه السلام بودم . در بین جمعیت حسین چی اتفاقاتی افتاد و چیز هایی دیدم که پس از آن دیگر به مسجدی نرفتم . . . ریا کاری و و رویی خصلتی است که من را از از این جمع بدور کرد . در مجلسی - دیدم که رییس آن مجلس یا سر دسته آن مجلس در حضور استاندار - چنان ناله هایی میزد که هیچ گاه از او ندیده بود . . . تملق های پی در پی در میان روضه و خواندن زیارت عاشورا بود که به سمت استاندار روانه میشد . و این آخرین مجلسی بود که در آن حضور داشتم . . .
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد.4 بلدبی تردید ما انسان را در رنج و مشقّت آفریده ایم.کامش توأم با ناکامی و لذایذش همراه با تلخی است.پس چون ما انسان را در رنج آفریدیم؛ زندگی او پر از رنج هاست.حتی دوست داشتن هایش هم رنج است.و بودن؛ همه رنج است و رنج هم؛ سر آغاز بودن انسان.
روزی همه فضایل ورذایل ،دور هم جمع شدند .آنها از بیکاری خسته وملول شده بودند ومیخواستند برای یک روز هم که شده دور هم باشند وباهم ،حرف بزنند.
ناگهان (ذکاوت )باهوش تر بود عنان سخن را به دست گرفت وگفت :
دوستان :بیایید یک بازی کنیم!مثلا قایم باشک که از همه بازی ها آسانتره و همه با اون آشنا هستیم!حاضران از این پیشنهاد شاد شدند واز همه بیشتر (دیوانگی)خوشحال شدو گفت :من چشم هایم را می بندم شما بروید قایم شوید.چون که می دانم هیچ کدام از شما دوست ندارید ب
امروز همکارم و صمیمی ترین دوستم توی محل کار
به خاطر صبحانه خوردن خارج از تایم صبحانه
با بدترین برخورد و توهین آمیز ترین حالت ممکن اخراج شد
هنوز توی شوکم و دستام داره میلرزه و تمام تنم خیس عرقه
کاش زودتر امروز تموم شه و بزنم بیرون از این جهنم.
من هیچ وقت نفهمیدم زن بابابزرگ دوستش داشت یا نه اما الان تقریبا مطمئن شدم که دوستش نداشت. وقتی عملش کردیم مدام زنگ میزد اما تنها چیزی که می گفت این جمله بود نیاریدش خونه!! آوردیمش خونه خودمون اما یه روز قبل از عید گفت من میخام خونه خودم باشم نه اینکه اونجا راحت باشه نه خجالت میکشید فقط ده روز دووم اورد . بابا قبول نکرد خونشون ختم بگیریم. ختمشا اینجا گرفتیم خونه خودمون. وقتی زن بابابزرگ از در اومد تو شروع کرد به گریه کردن اون لحظه با خودم ف
✍✍✍✍✍خدایا دانشی ده ؛ غم نگیرم،بده آرامشی ؛ ماتم نگیرم،خدایا از شهامت بی نصیبم،شهامت ده که آرامش بگیرم،خدایا ؛ این تفاوت بر من آموز،که در گمراهی مطلق نمیرم،ابرها به آسمان تكیه میكنند، درختان به زمين و انسانها به مهربانی یكدیگر.گاهی دلگرمی یک دوست چنان معجزه میكند كه انگار خدا در زمين كنار توست.جاودان باد سایه دوستانی كه شادی را علتند نه شریک،و غم را شریكند نه دلیل .
دانلود صوت جلسه نهم:
سوال: آیا مومن و شیعه به برخی بیماری ها از نوع جذام و بیماری زشت مبتلا میشود یا خیر؟
خیر مبتلا نمیشود و این بیماری ها مانند یک نوع نفرین و لعنت هست که امامان و فرزندان و مومنین مبتلا نمیشود.
نکته: برخی روایات مفاد آن این استکه مومن به این قبیل بیماری ها مبتلا میشود. مثلا فلان چیز را نخورید که سبب فلان بیماری مثلا پیسی میشود. پس معلوم میشود که مومن باید به سفارش امامان عمل کند تا به این بیماری ها مبتلا نشود.
نکته: مومن آل فرعو
ما آبستن از قبرستانی بودیم که جهان ، نطفه اش را در سرمای شبی نژمانگیر برید. هر نیمه شب ناله ای در گوش فلک پیچید ، کسی در صور درد دمید ، فریادی آسمان را فشرد و یک قبر ، متولد شد ! ما تمام نمی شدیم ، قبر روی قبر ، درد روی درد و جهان داشت وَرَم میکرد
شما را به خدا قسم میدهم تمامش کنید!
زمين دیگر تاب این ها را ندارد . چند وقت است جسد ها را بالا می آورد . روی من ، روی زندگی ام ، روی صورتم .
گاهی وقت ها جیغ میکشند . شما میگویید نمیشود .
میگویید ا
دانشمندان آمریکایی موفق به شناسایی سردترین مکان زمين شدهاند که دمای آن به زیر 91 درجه سانتیگراد میرسد.
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، این مکان تازه کشف شده که در کنار خطالراس کوه قطب جنوب قرار دارد، میتواند طی چند دقیقه چشمها، بینی و ریه انسان را منجمد کند.
ادامه مطلب
اهنگ مریم چرا با ناز متن کیفیت بالا 320 و لینک مستقیم : مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی امشب چه با ناله غم از هر دیده می بارد دلم در سینه می نالد مرا دیوانه کردی مرا دیوانه .
اهنگ مریم چرا با ناز متن کیفیت بالا 320 و لینک مستقیم
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم
زانوهام سست شد. نشستم روی زمين و با چشمای گریون گفتم میشه حرف بزنی؟ میشه فقط شنونده نباشی؟ من نیاز دارم بدونم که الان باید چیکار کنم! نیاز دارم بدونم چی درسته.» و خب طبیعی بود که بازم من باشم و در و دیوار خونه و یه سکوت گُنده. اشکام رو پاک کردم و خرده های دلم رو از زمين جمع کردم و گذاشتمشون همون جای مخفیِ همیشگی. همون جایی که قفلش رو فقط پیش اون باز میکنم.فرداش روز عجیبی بود. رفته بودم از مربی سوال بپرسم که کدوم تمرین ها باعث میشه فکر آدم ا
عرفان چشمچشم آدمی شباهت بسیار عجیبی به کهکشان دارد؛شاید از این روست که عرفا، انسان را نسخه کوچکی از عالم هستی می دانندو به انسان مردمک چشم» می گویند و معتقدند خداوند از دریچه مردمک چشم انسان، به جهان نظر می کند.مردمک که سوراخ کوچکی در نقطه میانی عنبیه است، تمام اسرار درون آدمی را با کاهش و افزایش قطرش فاش می کند.چشم انسان مراتبی دارد و معانی بلندی که نگاه»، رؤیت»، ادراک»، چشم های چند بعدی»،چشم دل»، چشم برزخی »و. همه از مواری است که
صداي زنگ تلفن. صداي شیر آب. صداي فلاش تانک. صداي خروج ادرار و برخوردش با سنگ توالت. صداي تقلا برای رد کردن مدفوع از چاهبست. صداي کلید برق. صداي هواکش. صداي کولر قدیمی. صداي برخورد قاشق و چنگال با بشقاب. صداي جویدن غذا. صداي قورت دادن آب. صداي آدمهای تکراری. صداي حرفهای تکراری. حرکات بدن تکراری. آدمهای تکراری. وسایل تکراری. بوهای تکراری. غذاهای تکراری. عادتهای تکراری. تکرار. روزمرگی. مُردگی. بیرنگی. قفس.
موضوع: یک برش از زندگی خود، در نیمقرن پیش
به خود که میآیم، در میان گذر عریض و طویلی ایستادهام، و نمیدانم به چه نگاه میکنم، و به چه فکر میکردم. خط دیدم روی درخت چنار پیر و بزرگ و تنهایی مانده که هنوز در مقابل برگریزان پاییز1، به سختی مقاومت میکند. دست در جیب به راهم ادامه میدهم، و در ذهن، درگیر آنکه به چه میاندیشیدم، و چه کار میخواستم بکنم. ای لعنت به پاییز امسال، که همه چیزش گنگ کننده است. عطر و رنگ و حالش، همگی، هوش و فکر و مغز
مهربانی و عشق.با دریافت کردن بدست نمیاید و به ادراک تبدیل نمیشودتنها کافی است با تمام وجود و از اعماق قلبت به خارج از خودت مهربانی کنی.عشق بورزی تا خودت و تنها خودت از این اهنگ زیبایی که ساز دلت مینوازد در شعف و شوق شود.عشق ارامشمهربانی در نثار است که درک میشود و خالق خود را در لذت ان مست و مدهوش مینماید.ببخشیم،تا مالک ان شویمرضا5/11
طبق نصّ کتاب مقدّس، خداوند متعال حضرت آدم; را از خاک بسرشت و روح خود را در او دمید تا به صورت نَفْس زنده درآمد. او آدم را به صورت خود آفرید. پس از آفرینش انسان، در مشرق عدن باغی غرس کرد و انسان را در آن سکنی داد.
در این باغ، خداوند انواع درختان زیبا و خوشخوراک را رویانید تا آدم و همسرش از آن بخورند، اما درخت حیات و معرفت را در وسط باغ قرار داد و به آدم امر کرد که از آنها نخورد، زیرا اگر از آن بخورد خواد مُرد.
مار که هوشیارترین حیوان صحرا بود، زن آدم
به قول صادق هدایت: اصلا چه کار احمقانهای کرده. چرا وصیتنامه نوشته؟ آدمی که خودش را میترکاند [خودکشی میکند] دیگر به چسناله و وراجی احتیاج ندارد. به او چه که بعدش چه خواهد شد که مردم را پند و نصیحت بدهد؟ همین ترکیدی و رفتی، دیگر تمام شده است، بعدش دیگر به تو مربوط نمیشود.»
| آشنایی با صادق هدایت _ مصطفی فرزانه |
چرا مادر زن ها انقدر دومادشون رو دوست دارن؟ خیلی عجیبه ! یه ذوق و شوق عجیبی دارن برا دوماد، قبل از اینکه بخواد بیاد پا میشن با شوق همه جارو مرتب میکنن، غذاهایی که صد سال یبار میپزن بار میذارن، به دختر تشر میزنن که برو به خودت برس، هی میپرسن کجاست؟ پس چرا نمیاد؟احساس میکنم عقب گرد میزنن به دوران جوونی خودشون، شوق و ذوق های خودشون، یا شاید شوق و ذوق هایی که اون موقع تو دوران عقد کردگی خودشون از ترس چشم غره های باباها سرکوب میشد حالا میاد رو!
نمید
هرگز درباره بدبختی هایت صحبت نکن و به آنها توجه نکن، اگر توجه کنی به آنها خوراک داده ای، توجه خوراک ذهن است، به هرچه که توجه کنی قوی تر میگردد.هرگز با توجه کردن به بدبختی ها به آنها خوراک نرسان. به یاد بسپار, توجه واقعا خوراک و تغذیه است.به چیزهای منفی توجه نکن.به رنجهایت توجه نکن و درباره اش سخن نگو.آنها را بزرگ نکن , این کار بسیار مخرب و نابود کننده است.به رنجهایت بی توجه باش و با این کار آنها خواهند مرد.بیشتر به شادی متمایل شو, تمام توجه ات را
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه باران نرسیده است؟ به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیده است، چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است، دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمين مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه ب
کارآموزی ام تمام شد. قرار بود چیزهای زیادی در رشته مهندسی یاد بگیرم، یاد گرفتم ولی نه بدرد بخور.
اما چیزهای غیر مهندسی زیادی یاد گرفتم. اینکه انسان ها چقدر میتوانند مهربان باشند چقدر میتوانند شما را دوست داشته باشند چقدر میتوانند کمک حال شما باشندف دقیقا همان انسان هایی که دیگران وقت زیادی با آن ها بودند شخصیت این افراد را بد توصیف میکنند.
وقتی به عنوان یک کاراموز وارد محیطی میشوی باید فقط گوش بدهی، دیگران هم همین انتظار را ازت دارند.
حرف
بخون من که اشکم در اومد
☺وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت.
و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی.
☺وقتی دو سالت بود مشغول شد به اموزش دادنت به راه رفتن
اما تو با فرار از ان هنگامی که صدايت میکرد از او تشکر کردی
☺وقتی سه سالت بود مشغول شد به غذاهای خوشمزه برایت پختن
و تو با ریختن غذا بر روی زمين ازش تشکر کردی
☺وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن را یاد بگیری
و تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی
پس از سال ۱۳۶۵ که امام
به بیماری قلبی گرفتار شدند، پزشکان دستگاهی را به قلبشان نصب کردند که این
دستگاه تمامی اطلاعات پزشکی مربوط به قلب ایشان را به یک دستگاه مانیتور
که در بیمارستان جنب حسینیه استقرار یافته بود، مخابره میکرد و پزشکان
دائما از وضعیت قلبی ایشان مطلع میشدند. یک روز دکترها با اضطراب آمدند و
گفتند که ما نوار قلبی از حضرت امام(ره) نداریم. ارتباط مانیتور با قلب
امام قطع شده است. چه اتفاقی افتاده است؟ امام کجاست؟ ما باید وض
درباره این سایت