هنوز بیستوچاهار ساعت از رسیدنم به خونه نگذشته که حس میکنم هزار سال پیش اينجا رسیدم.» اين جمله رو روزِ بعد از رسیدن به خونه نوشتم. الان که بهش فکر میکنم، میبینم که چهقدر فرسايشِ زیادی رو تحمل کردم. نمیتونم با استايلِ خونوادهام وفق پیدا کنم و در حال حاضر چارهاي جز موندن ندارم.
راستش رو بخواي، از بچگی همینطور بودم. یک مدلِ غیرقابلتطابق در جمعیتي که اطرافم بودن. شايد بگی خب جمعیتت رو عوض کن! اما حس میکنم(یا توهم زده
درباره این سایت